group-telegram.com/davat1394/17958
Last Update:
❇️شولیز حافظِ حافظهی جمعی
خوانشی بر «شولیز» نرگس دوست
دوات، خبرى_تحلیلی، (فرهنگی _هنری )، چالش:
در شعر معاصر فارسی امروز، نامهایی مثل؛ احمد شاملو، سیمین بهبهانی و فروغفرخزاد، هر یک با شکستن مرزهای سنت، راهی تازه به زبان گشودند. فروغ، با صدای زنانهاش، شعر را از حاشیه به متن آورد؛ شاملو، با رهایی از وزن و قافیه، معنا را از بند فرم آزاد کرد؛ و نرگس دوست، با مجموعه «شولیز» و دیگر اشعارش، این دو مسیر را در جغرافیایی دیگر، با زبانی دیگر، و با تجربهای دیگر ادامه داده و میدهد.
«شولیز» نه تقلید است، نه تکرار؛ بلکه آغاز شعرِ انسان است، در اقلیمی دیگر. و کتابی از واژههایی که از دل خاک ایل، از دهان باد، و از حافظهی زنانه و انسان برمیخیزند. مجموعهای که نه فقط شعر و نامه، بلکه منظومهای از زبان، زمان، و اندیشه و زیستن است.
شعرهای «شولیز» با فرم آزاد اما ساختارمند سروده شده اند. تکرارهای وسواسگونه نه از ناتوانی، بلکه از میل به تأکید، از وسوسهی معنا، و از بازی با ریتم و موسیقی درونی زبان سرچشمه میگیرند.
زبان شاعر گاه انسانی هزارساله و گاه کودکی شرین زبان است، گاه فلسفی، گاه عاشقانه، و گاه سوگوارانه. واژهها در این مجموعه، نه ابزار بیان، بلکه خودِ تجربهاند؛ تجربهی زن بودن، ایل بودن، خاک بودن، و زمان بودن. در «شولیز»، شعر نه در قید وزن است، نه در بند قافیه؛ بلکه در آزادیاش معنا میسازد. همانگونه که شاملو فرم را رها کرد تا معنا تنفس کند، نرگس دوست اما از فرم عبور نمیکند ولی واژههایش در فضای بومی، زنانه، و شاعرانهاش و انسانی جان بگیرند.
در «شولیز»، زن نه فقط موضوع شعر، بلکه راوی و خالق آن است. او در خوابها ظاهر میشود، در قصهها میچرخد، و در لحظههای روزمره، جمع را شکل میدهد. این زن، معشوق است، عاشق است، و در عین حال، حافظ حافظهی جمعی.
مرگ در این مجموعه، نه پایان، بلکه بخشی از زیستن است. شعرهایی چون «شیدایی خاک» و «میکشم کفن این پیرهن را» با نگاهی شاعرانه و گاه سوگوارانه، مرگ را بهمثابه خاطره، عشق، و حتی تولد دوباره مینگرند.
نامههای شاهتوتی: زمزمههای زیسته
بخش «نامههای شاهتوتی» در کتاب، دریچهای است به درونیترین لایههای ذهن شاعر. این نامهها، با زبانی صمیمی، گاه محاورهای، و گاه شاعرانه، مخاطب را به گفتوگویی بیپرده دعوت میکنند. برخلاف شعرها که در فرم و استعاره غوطهورند، نامهها به تجربهی زیسته نزدیکترند؛ به خاطره، به درد، به زن بودن، به ایل، به خاک، و به باد.
در این نامهها، نرگس دوست نه فقط شاعر، بلکه راوی ایل، حافظ خاطره، و زنِ زمان است. او از «خانهی باد» مینویسد، از «آهوی نقرهای عشق»، از «اندوهنامهی آنکه در تاریکی صورتی ماه نشسته است». این نامهها، پر از استعارهاند، اما استعارههایی که از تجربهی زیسته سرچشمه گرفتهاند.
در امتداد باید گفت؛ اگر فروغ فرخزاد، شعر زنانه را از حاشیه به متن آورد، نرگس دوست آن را از متن به خاک، به باد، به ایل، و به زبان بومی میبرد. «شولیز» نه تقلید از فروغ است، نه ادامهی مستقیم او؛ بلکه نرگسی دیگر، در جغرافیایی دیگر، با زبانی دیگر.
البته نرگس دوست، از زن بودن نمیگریزد، بلکه آن را مینویسد، میسراید، و در واژهها نفس میکشد. او از «خانهی من» میگوید، از «کودک دهان»، از «پیشانی بلند پدرم»، و از «پرندگانی که میخوانند»؛ و در همهی اینها، زن بودن نه نقش، بلکه جوهرهی شعر است.
«شولیز» کتابی است که باید با دل خواند، با گوش شنید، و با جان لمس کرد. نرگس دوست در این مجموعه، نه فقط واژهها را میچیند، بلکه جهانی را میسازد که در آن زن، خاک، باد، و مرگ، همخوناند. شعرها و نامهها در کنار هم، منظومهای میسازند که در آن زبان، زمان، و زیستن در هم تنیدهاند.
این کتاب، نه فقط تجربهی خواندن، بلکه تجربهی زیستن در واژههاست. و شاید همین است که «شولیز» را به اثری ماندگار بدل میکند؛ اثری که نه فقط در ذهن، بلکه در جان مخاطب ریشه میدواند .
●نازنین هوشیاری
https://www.group-telegram.com/us/davat1394.com/17958
BY دوات پایگاه خبری_تحلیلی فرهنگی،هنری و ادبی Davat News-Analytical Base Cultural, Artistic, and Literary
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/davat1394/17958