♦️ملیگرایان و توهین و تحقیر منتقد اسطورهسازیهای ملیگرایانه
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱ شهریور ۱۴۰۴
ملیگرایان در یک قرن گذشته افسانههای زیادی در بارهی زبان فارسی بافته اند و خودشان نیز از فرط تکرار آنها را باور کرده اند. زبان فارسی از خطوط قرمز آنها است. اما خطوط قرمز ملیگرایان برای من منتقد ایدهئولوژیی ضد انسانیی ملیگرایی ایرانی، زرد اند. من از این توهینها و تحقیرها نمیهراسم. آنقدر این بحث را پیش خواهیم برد تا این اسطورهزدایی بهتمامه انجام شود.
👇👇👇
#توهین
#زبان_ملی
#زبان_فارسی
#فرهنگ_ضد_نقد
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱ شهریور ۱۴۰۴
ملیگرایان در یک قرن گذشته افسانههای زیادی در بارهی زبان فارسی بافته اند و خودشان نیز از فرط تکرار آنها را باور کرده اند. زبان فارسی از خطوط قرمز آنها است. اما خطوط قرمز ملیگرایان برای من منتقد ایدهئولوژیی ضد انسانیی ملیگرایی ایرانی، زرد اند. من از این توهینها و تحقیرها نمیهراسم. آنقدر این بحث را پیش خواهیم برد تا این اسطورهزدایی بهتمامه انجام شود.
👇👇👇
#توهین
#زبان_ملی
#زبان_فارسی
#فرهنگ_ضد_نقد
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
👏39👍8👎3❤2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️ملیگرایان و توهین و تحقیر منتقد اسطورهسازیهای ملیگرایانه
۱ شهریور ۱۴۰۴
«ما نگوییم بد و میل بهناحق نکنیم / دامن کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم» /حافظ
🔻منبع: صفحهی آقای علی آبان
https://www.instagram.com/share/reel/BAVho9JVhr
#توهین
#زبان_ملی
#زبان_فارسی
#فرهنگ_ضد_نقد
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
۱ شهریور ۱۴۰۴
«ما نگوییم بد و میل بهناحق نکنیم / دامن کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم» /حافظ
🔻منبع: صفحهی آقای علی آبان
https://www.instagram.com/share/reel/BAVho9JVhr
#توهین
#زبان_ملی
#زبان_فارسی
#فرهنگ_ضد_نقد
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
👏8👍6❤3👎3🤔2😇1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️ملیگرایان و توهین و تحقیر منتقد اسطورهسازیهای ملیگرایانه
۱ شهریور ۱۴۰۴
«ما نگوییم بد و میل بهناحق نکنیم / دامن کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم» /حافظ
🔻منبع: صفحهی آقای کاوه ایرانفره
https://www.instagram.com/share/reel/_kJVKcG4R
#توهین
#زبان_ملی
#زبان_فارسی
#فرهنگ_ضد_نقد
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
۱ شهریور ۱۴۰۴
«ما نگوییم بد و میل بهناحق نکنیم / دامن کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم» /حافظ
🔻منبع: صفحهی آقای کاوه ایرانفره
https://www.instagram.com/share/reel/_kJVKcG4R
#توهین
#زبان_ملی
#زبان_فارسی
#فرهنگ_ضد_نقد
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
👎17👍11❤1
♦️Ideological Cinema in Iran
Hassan Mohaddesi Ghilevaaeii
Last updated: July 11, 2025
https://cinema.iranicaonline.org/article/ideological-cinema-in-iran/
#سینما
#ایدهئولوژی
#سینمای_ملیگرا
#سینمای_اسلامگرا
#سینمای_مارکسیستی
#سینمای_ایدهئولوژیک
@NewHasanMohaddesi
Hassan Mohaddesi Ghilevaaeii
Last updated: July 11, 2025
https://cinema.iranicaonline.org/article/ideological-cinema-in-iran/
#سینما
#ایدهئولوژی
#سینمای_ملیگرا
#سینمای_اسلامگرا
#سینمای_مارکسیستی
#سینمای_ایدهئولوژیک
@NewHasanMohaddesi
Cinema Iranica
Ideological Cinema in Iran
Introduction Figure 1: A still from the film Gavazn’hā (The deer), directed by Masʿūd Kīmiyā’ī, 1975. From the...
❤5👍1👏1😢1
♦️بازخورد از یک معلم در بلوچستان راجع به کاربرد زبان فارسی: پیامی در اینستاگرام
۱ شهریور ۱۴۰۴
"سلام! من معلمام؛ بلوچستان. دانشآموز تا قبل کلاس اول یک جمله فارسی نمیتونه حرف بزنه یا یک کلمهی فارسی نمیفهمه".
#زبان_ملی
#بلوچستان
#زبان_فارسی
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
۱ شهریور ۱۴۰۴
"سلام! من معلمام؛ بلوچستان. دانشآموز تا قبل کلاس اول یک جمله فارسی نمیتونه حرف بزنه یا یک کلمهی فارسی نمیفهمه".
#زبان_ملی
#بلوچستان
#زبان_فارسی
#اسطورههای_ملیگرایانه
@NewHasanMohaddesi
👍38👎9
Forwarded from رضا یعقوبی
تعداد جلسات: ۸ جلسه
(در صورت نیاز جلسات تکمیلی برگزار خواهند شد)
مدرس: رضا یعقوبی
شروع دوره از چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه
ساعت ۲۰ به وقت ایران
قیمت دوره ۹۰۰ هزار تومان
نحوهی برگزاری: آنلاین و آفلاین در بستر گوکلمیت
مجهز شدن به تفکر انتقادی صرفا یاد گرفتن انواع مغالطهها نیست. جدا از گرایشهای ذهنی و روانی، سوگیریهای سناختی و تمایلات فردی و اخلاقی در استدلال و تصمیمگیری نقش دارند و استدلال صرفا منحصر به مسائل فکری و نظری نیست. تصمیمگیریهای روزمره و عملی ما همگی به مهارت در حل مسئله نیاز دارند، مهارتی که صرفا در تمرین ذهنی خلاصه نمیشود بلکه جنبههای روانی، احساسی، اخلاقی دارد. مهارت عمیق در استدلال و تفکر انتقادی باید بتواند تمام این جنبهها را همزمان دنبال کند و ما در این دوره این هدف را دنبال میکنیم.
برای ثبت نام به صفحه @derang.pub در اینستاگرام یا به آیدی تلگرام @derangsup پیام دهید.
(در صورت نیاز جلسات تکمیلی برگزار خواهند شد)
مدرس: رضا یعقوبی
شروع دوره از چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه
ساعت ۲۰ به وقت ایران
قیمت دوره ۹۰۰ هزار تومان
نحوهی برگزاری: آنلاین و آفلاین در بستر گوکلمیت
مجهز شدن به تفکر انتقادی صرفا یاد گرفتن انواع مغالطهها نیست. جدا از گرایشهای ذهنی و روانی، سوگیریهای سناختی و تمایلات فردی و اخلاقی در استدلال و تصمیمگیری نقش دارند و استدلال صرفا منحصر به مسائل فکری و نظری نیست. تصمیمگیریهای روزمره و عملی ما همگی به مهارت در حل مسئله نیاز دارند، مهارتی که صرفا در تمرین ذهنی خلاصه نمیشود بلکه جنبههای روانی، احساسی، اخلاقی دارد. مهارت عمیق در استدلال و تفکر انتقادی باید بتواند تمام این جنبهها را همزمان دنبال کند و ما در این دوره این هدف را دنبال میکنیم.
برای ثبت نام به صفحه @derang.pub در اینستاگرام یا به آیدی تلگرام @derangsup پیام دهید.
👍7❤5👎2🤔2
Forwarded from رضا یعقوبی
سرفصلها:
انواع استدلال
اصول استدلال معتبر و نامعتبر
انواع مغاطات
انواع سوگیریها
گرایشهای ذهنی و اخلاقی در استدلال
کاربرد مهارتهای منطقی در تصمیمگیری (توانمندی در تصمیم گیری)
تعریف استدلال درست (Valid) و استدلال نادرست (Invalid)
مفهوم صدق و کذب در گزارهها
استدلالهای صحیح (Sound) و ناصحیح (Unsound)
تفاوت استدلال معتبر با استدلال قانعکننده (persuasive)
معرفی معیارها (مثل انسجام منطقی، سازگاری، و سادگی)
روشهای تحلیل استدلال:
تحلیل ساختاری (شناسایی فرضیات و نتیجه)
بررسی صحت مقدمات (آیا مقدمات واقعی و قابل قبول هستند؟)
بررسی ارتباط منطقی بین مقدمات و نتیجه
معرفی ابزارهای تحلیل مثل نقشه استدلال (argument mapping)
شناسایی مغالطات (از مغلطههای ساده تا پیچیده) در استدلالها
کاربرد نقد در بحثها و تصمیمگیریها
تصمیمگیری:
معرفی اصول کلیدی: معیارهای عقلانیت در تصمیمگیری (consistency, completeness, transitivity)
سوگیریهای شناختی و عاطفی در تصمیمگیری
سوگیری تاییدی (Confirmation Bias)
اثر اطمینان بیش از حد (Overconfidence Effect)
سوگیری دسترسی (Availability Heuristic)
اثر چارچوببندی (Framing Effect)
سوگیری زیانگریزی (Loss Aversion)
نقش هیجانات و عوامل روانی در تصمیمگیری
استراتژیهای مقابله با سوگیریها
روشهای شناخت و کاهش سوگیریها در تصمیمگیری
اهمیت بازخورد و بازنگری در تصمیمها
گرایشهای ذهنی:
تمایل به قطعیتطلبی
تمایل به سادهسازی بیش از حد
سوگیری تأییدی (پیوند با ذهنیتها)
مغالطات مربوط به حمله یا انحراف به شخص
مغالطهی "تو هم همین طور"
مغالطات احساسی
مغالطهی توسل به ترس
مغالطات مرتبط با شواهد ناکافی:
تعمیم شتابزده.
مغالطه علت جعلی
مغالطات منطقی در ساختار استدلال:
دوگانهسازی غلط
استدلال دوری
مغالطات مربوط به مرجعیت:
توسل به مرجعیت
توسل به اکثریت
مغالطات مربوط به تحریف موضع:
مرد پوشالی
مغالطات آماری و احتمالی
مغالطه قمارباز
نادیده گرفتن نرخ پایه
تصمیمگیری:
تعداد گزینهها، محدودیت اطلاعات، فشار زمان.
پارادوکس انتخاب (هرچه گزینه بیشتر، سختتر).
اصول عقلانیت در تصمیمگیری: سازگاری، جامعیت، انتقالپذیری
نقش این اصول در جلوگیری از انتخابهای متناقض.
فرایند ساختاریافتهی تصمیمگیری
تعریف مسئله (واضح بودن سؤال نصف راه است).
جمعآوری اطلاعات.
ایجاد گزینهها (تفکر خلاق)
تحلیل پیامدها (خوبیها، بدیها، هزینه فرصت).
انتخاب بر اساس معیارهای عقلانی.
نقش سوگیریها و هیجانات
چرا احساسات حتی در تصمیمهای مهم وارد میشوند؟
مرور چند سوگیری مهم:
سوگیری تایید.
اعتماد به نفس بیش از حد
اثر نحوهی بیان مسئله
ترس از باخت بیشتر از علاقه به برد.
استراتژیهای مقابله با سوگیریها
ابزارها و تکنیکها
تحلیل هزینه-فایده (Cost-Benefit Analysis).
درخت تصمیم (Decision Tree).
وزندهی معیارها (Multi-Criteria Analysis).
انواع استدلال
اصول استدلال معتبر و نامعتبر
انواع مغاطات
انواع سوگیریها
گرایشهای ذهنی و اخلاقی در استدلال
کاربرد مهارتهای منطقی در تصمیمگیری (توانمندی در تصمیم گیری)
تعریف استدلال درست (Valid) و استدلال نادرست (Invalid)
مفهوم صدق و کذب در گزارهها
استدلالهای صحیح (Sound) و ناصحیح (Unsound)
تفاوت استدلال معتبر با استدلال قانعکننده (persuasive)
معرفی معیارها (مثل انسجام منطقی، سازگاری، و سادگی)
روشهای تحلیل استدلال:
تحلیل ساختاری (شناسایی فرضیات و نتیجه)
بررسی صحت مقدمات (آیا مقدمات واقعی و قابل قبول هستند؟)
بررسی ارتباط منطقی بین مقدمات و نتیجه
معرفی ابزارهای تحلیل مثل نقشه استدلال (argument mapping)
شناسایی مغالطات (از مغلطههای ساده تا پیچیده) در استدلالها
کاربرد نقد در بحثها و تصمیمگیریها
تصمیمگیری:
معرفی اصول کلیدی: معیارهای عقلانیت در تصمیمگیری (consistency, completeness, transitivity)
سوگیریهای شناختی و عاطفی در تصمیمگیری
سوگیری تاییدی (Confirmation Bias)
اثر اطمینان بیش از حد (Overconfidence Effect)
سوگیری دسترسی (Availability Heuristic)
اثر چارچوببندی (Framing Effect)
سوگیری زیانگریزی (Loss Aversion)
نقش هیجانات و عوامل روانی در تصمیمگیری
استراتژیهای مقابله با سوگیریها
روشهای شناخت و کاهش سوگیریها در تصمیمگیری
اهمیت بازخورد و بازنگری در تصمیمها
گرایشهای ذهنی:
تمایل به قطعیتطلبی
تمایل به سادهسازی بیش از حد
سوگیری تأییدی (پیوند با ذهنیتها)
مغالطات مربوط به حمله یا انحراف به شخص
مغالطهی "تو هم همین طور"
مغالطات احساسی
مغالطهی توسل به ترس
مغالطات مرتبط با شواهد ناکافی:
تعمیم شتابزده.
مغالطه علت جعلی
مغالطات منطقی در ساختار استدلال:
دوگانهسازی غلط
استدلال دوری
مغالطات مربوط به مرجعیت:
توسل به مرجعیت
توسل به اکثریت
مغالطات مربوط به تحریف موضع:
مرد پوشالی
مغالطات آماری و احتمالی
مغالطه قمارباز
نادیده گرفتن نرخ پایه
تصمیمگیری:
تعداد گزینهها، محدودیت اطلاعات، فشار زمان.
پارادوکس انتخاب (هرچه گزینه بیشتر، سختتر).
اصول عقلانیت در تصمیمگیری: سازگاری، جامعیت، انتقالپذیری
نقش این اصول در جلوگیری از انتخابهای متناقض.
فرایند ساختاریافتهی تصمیمگیری
تعریف مسئله (واضح بودن سؤال نصف راه است).
جمعآوری اطلاعات.
ایجاد گزینهها (تفکر خلاق)
تحلیل پیامدها (خوبیها، بدیها، هزینه فرصت).
انتخاب بر اساس معیارهای عقلانی.
نقش سوگیریها و هیجانات
چرا احساسات حتی در تصمیمهای مهم وارد میشوند؟
مرور چند سوگیری مهم:
سوگیری تایید.
اعتماد به نفس بیش از حد
اثر نحوهی بیان مسئله
ترس از باخت بیشتر از علاقه به برد.
استراتژیهای مقابله با سوگیریها
ابزارها و تکنیکها
تحلیل هزینه-فایده (Cost-Benefit Analysis).
درخت تصمیم (Decision Tree).
وزندهی معیارها (Multi-Criteria Analysis).
👍8❤5👎3😇1
Forwarded from SocioMedia
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺بازنشر مستند «حیات شگفتانگیز احمد فردید»(۲۰۱۵)
🔶فیلمی از علی میرسپاسی و حامد یوسفی
🔷تحقیق: سایرا رفیعی
.
⭕️میرسپاسی: «بیش از نیم قرن فعالیت فکری و سیاسی احمد فردید، جهادی پرشور علیه نفوذ روزافزون مدرنیتۀ سکولار در ایران قرن بیستم بود: جهاد علیه «غربزدگی». از بین روشنفکران عصر رضاشاه، هیچکس به اندازۀ او از نظام جدید جمهوری اسلامی حمایت نکرد. فلسفۀ سیاسی فردید، متأثر از هایدگر، دعوت به انقلابی عرفانی بر مبنای «اصالت اسلامی» بود برای پایانبخشیدن به آنچه او «بحران جهانی غربزدگی» میخواند. پیچیدگی زبان فردید، امتناع قاطعانۀ او از نوشتن، و هالهای اسطورهای که با مهارت خود او گرد چهرهاش کشیده شده، فردید را در طی سالیان به ابژهای زیباشناسانه تبدیل کرده است.
این مستند، از طریق گفتوگو با همکاران و دانشجویان سابق فردید، همچنین با دسترسی به تصاویر نادر و دیدهنشدهای از میزگردهای تلویزیونی دهۀ ۱۳۵۰ با حضور فردید، سعی دارد با ارجاع به گفتهها و نوشتههای خود فردید چهرهای تاریخی و اسطورهزُداییشده از مردی ارائه دهد که بازخوانی تفکرش به نوعی بازخوانی تاریخ مدرن ایران است».
.
🆔 @SocioMedia
🔶فیلمی از علی میرسپاسی و حامد یوسفی
🔷تحقیق: سایرا رفیعی
.
⭕️میرسپاسی: «بیش از نیم قرن فعالیت فکری و سیاسی احمد فردید، جهادی پرشور علیه نفوذ روزافزون مدرنیتۀ سکولار در ایران قرن بیستم بود: جهاد علیه «غربزدگی». از بین روشنفکران عصر رضاشاه، هیچکس به اندازۀ او از نظام جدید جمهوری اسلامی حمایت نکرد. فلسفۀ سیاسی فردید، متأثر از هایدگر، دعوت به انقلابی عرفانی بر مبنای «اصالت اسلامی» بود برای پایانبخشیدن به آنچه او «بحران جهانی غربزدگی» میخواند. پیچیدگی زبان فردید، امتناع قاطعانۀ او از نوشتن، و هالهای اسطورهای که با مهارت خود او گرد چهرهاش کشیده شده، فردید را در طی سالیان به ابژهای زیباشناسانه تبدیل کرده است.
این مستند، از طریق گفتوگو با همکاران و دانشجویان سابق فردید، همچنین با دسترسی به تصاویر نادر و دیدهنشدهای از میزگردهای تلویزیونی دهۀ ۱۳۵۰ با حضور فردید، سعی دارد با ارجاع به گفتهها و نوشتههای خود فردید چهرهای تاریخی و اسطورهزُداییشده از مردی ارائه دهد که بازخوانی تفکرش به نوعی بازخوانی تاریخ مدرن ایران است».
.
🆔 @SocioMedia
👌12❤3🤔1
Forwarded from Adel Mohammadi
LDA_Volume 2_Issue 3_Pages 101-123.pdf
573.7 KB
توصیه میشود این مقاله را مطالعه کنید. در این مقاله علمی-پژوهشی، مطالبی را ارائه دادهام که بازتابدهنده تفکرات غلط درباره زبان در ذهن افراد است، بهویژه تفکراتی مانند اینکه یک زبان بر دیگر زبانها برتری دارد، میتواند عامل اتحاد باشد، تنها زبان «علم» است، سایر زبانها ناتواناند، یا یک زبان میتواند سرمایه یا نماد هویت ملی باشد. پژوهش حاضر نشان میدهد که این دیدگاهها غلط هستند و محصول استعارههای ذهنیاند که با واقعیت جوامع چندزبانه همخوانی ندارند.
https://lda.uok.ac.ir/article_63785.html
https://lda.uok.ac.ir/article_63785.html
👍25❤3👎2😇1
Forwarded from جامعهشناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️هایدگریستهای اسلامی و خیانت به اندیشه در ایران
محدثی: آیا این غربستیزی توسط این تئوریسینهای هایدگریسم اسلامی تقویت شده یا نشده؟ این [غربستیزی] چه بلایی سر این فرهنگ و این تاریخ آورده؟ و ما را به یک جنگی بدون آنکه تجهیزات لازم را داشته باشیم کشانده... و دونکیشوتوار بدون توجه به منافع و موقعیتمان با کشورهای غربی انداخته...
شماها گفته بودید غرب درحال نابودیست و ما هستیم که تاریخ را از جای دیگری آغاز کردیم با انقلاب اسلامی... چی شد اون تئوریها و نتیجه اش چه بود؟
🔻لینک قسمت اوّل مناظره در بارهی هایدگریسم اسلامی:
https://www.youtube.com/watch?v=2tDrmjW9Ri0
🔻لینک قسمت دوم و نهاییی مناظره:
https://youtu.be/vdCuFFUB5Ps?si=uuPTLkDQvdgS0Ehb
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
محدثی: آیا این غربستیزی توسط این تئوریسینهای هایدگریسم اسلامی تقویت شده یا نشده؟ این [غربستیزی] چه بلایی سر این فرهنگ و این تاریخ آورده؟ و ما را به یک جنگی بدون آنکه تجهیزات لازم را داشته باشیم کشانده... و دونکیشوتوار بدون توجه به منافع و موقعیتمان با کشورهای غربی انداخته...
شماها گفته بودید غرب درحال نابودیست و ما هستیم که تاریخ را از جای دیگری آغاز کردیم با انقلاب اسلامی... چی شد اون تئوریها و نتیجه اش چه بود؟
🔻لینک قسمت اوّل مناظره در بارهی هایدگریسم اسلامی:
https://www.youtube.com/watch?v=2tDrmjW9Ri0
🔻لینک قسمت دوم و نهاییی مناظره:
https://youtu.be/vdCuFFUB5Ps?si=uuPTLkDQvdgS0Ehb
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
👍12👎12
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️عاشوراى ٢٨ مرداد!
✍️حسین شیخی
۳ شهریور ۱۴۰۴
رويداد ٢٨ مرداد ٣٢ ، يك رويداد بسيار مهم تاريخ ايران از جهات عديده است و به ويژه به مثابه يك عامل اساسى شرطى شدن تحولات بعدى ايران در حوزه انديشه و هم در حوزه رويدادهاى سياسى شده است . اين در حالى است كه از همان آغاز تا كنون ، موافق و مخالف ، اين رويداد را غالبآ از يك منظر حقوقى مورد توجه قرار داده اند و از قضاء مرحوم مصدق هم ، خود با همين نگاه به اين رويدادها نگاه مى كرد و پايه هاى اين سنت را در شرايط فقر انديشه سياسى در آن دوران استوار مى ساخت .
اما در حقيقت تقليل اين رويداد كه اولآ و اصالتآ ماهيتى سياسى داشت به تنها يك سويه حقوقى و به اين كه آيا آن رويداد كودتا بود ، كودتا نبود و يا اينكه كدام طرف كودتا كرد ، هرگز جامعه ايرانى را از اهميت سويه سياسى آن بى نياز نمى كند ؛ رويدادى كه تا همين حالا هم تحولات اجتماعى ايران را زير تاثير خود گرفته است ؛
حقوق سياسى در واقع بازتاب شرايط سياسى و توازن قواى نيروهاى اجتماعى است و مقدم بر آن نيست . واقع آن است كه بعد از انقلاب مشروطه و در دوران حكومت رضاشاه ، نفت از راه تامين مالى دولت ، گروه هاى اجتماعى مصادر دولت - در اين جا نظاميان - را بر ساير گروه هاى اجتماعى تفوق تمام بخشيد و قانون اساسى مشروطه را ، اگرچه بلحاظ حقوقى موضوعيت داشت ، اما از لحاظ سياسى بلاموضوع كرده بود و پيداست كه در چنين شرايطى ، يك برنامه سياسى واقع بينانه نمى تواند بر صرف مبادى حقوقى و بى توجه به واقعيت هاى سياسى بنيان بگيرد .
بدين قرار مساله مهم اين است كه ببينيم علل وقوع اين رويداد چه بود ؟ براى فهم تحولات سياسى و اجتماعى ايران ، چه اهميتى دارد كه رويداد ٢٨ مرداد كودتا بود يا نبود و يا اگر بود كدام يك بر عليه ديگرى كودتا كردند ؟ مشكل اين جا بود كه در آن شرايط موضوع لاينحل ماندن مساله غرامت ناشى از فسخ يكطرفه قرارداد نفتى از سوى ايران بابت ٤٠ سال باقى مانده تا اتمام مدت قرارداد ، هم رفته رفته از صرف يك مشكل حقوقى به شكل يك اختلاف سياسى در ميان ايران و انگليس ، و اين هم به نوبه خود به يك اختلاف سياسى داخلى در قالب دعواى نخست وزيرى / دربار در آمده و به يك آشوب حاد سياسى در شرايطى بدل شده بود كه حزب توده به عنوان حزب دست آموز اتحاد شوروى با تشكيلاتى منظم و كار آزموده از نفوذ قابل توجهى هم در ارتش و هم در ميان كارگران به ويژه صنعت نفت و پاره اى تحصيل كردگان و روشنفكران برخوردار بود ؛ نفوذى كه در صورت تداوم و گسترش آشوب مى توانست به سلطه شوروى بر ايران از راه اين حزب بينجامد ؛ به ويژه كه رفتار سرسختانه مصدق بر اساس صرف مبادى حقوقى ، به ويژه در وجه داخلى در دعواى با دربار ، اين گمان را تقويت مى كرد كه او - با توجه به مناسبات سياسى اش با حزب توده و نيز با توجه به مناسبات خانوادگى اش با كيانورى ، از اساس نسبت به فعال شدن حزب توده در ميانه اين دعوا و مخاطرات سياست خارجى آن براى ايران - و نيز البته براى امريكا و انگليس - همچون يك نتيجه سياسى مهم و احتمالآ قطعى اين دعوى ، هيچ حساسيت و نگرانى اى نداشت و اين انگليس و بعدآ امريكا را به شدت و به درست نگران كرده بود . شدت اين نگرانى را مى توان در عبارت چرچيل به روشنى ديد ، وقتى كه به سفير انگليس پس از شنيدن خبر خلع مصدق از او از آن سوى خط ، نقل به مضمون گفته بود كه امشب يك خواب راحتى خواهد كرد !
نمى توان باور كرد كه همه آن نگرانى ها و يا حتى مشاركت در تمهيد شرايط خلع مصدق از هر نوع ، فقط به دليل اختلافات مربوط به قرارداد نفتى فيمابين دو دولت بوده است ، در شرايطى كه حدود ٦٠٪ نفت مورد نياز جامعه هاى صنعتى از تنگه هرمز عبور مى كرد و اين تنگه بدين ترتيب در معرض خطر سلطه شوروى قرار مى گرفت .
با اين حال بدون توجه به اين واقعيت هاى روشن سياسى اما ، ما در تمام اين سال ها و هرساله شاهد تقليل اين مسائل به صرف مسائل حقوقى و اين دعواييم كه آن رويداد كودتا بود ، نبود ، و اگر بود كدام طرف كودتا كرد و حق به جانب كدام يك بود !
پيداست كه اين رويكرد خواسته يا ناخواسته ، مساله اصلى ايران و تحولات آن را در زير انبوهى مطالب از اين دست به محاق مى برند و مانع فهم درست اين واقعيت ها مى شوند ؛ اگر چه حتى لامحاله ، نيز مى توان تصور كرد در اين ميان افراد و گروه هاى ذينفع هم كوشيده باشند از اين رويداد در يك قالب حق و باطل و عاشورايى ، هر ساله و مدام و مصرانه ، همچون ابزارى براى پيشبرد مقاصد سياسى ، به ويژه مقاصد سياست خارجى خود در سمت و سو دادن به مناسبات و شركاى بين المللى ايران استفاده و در حقيقت سوء استفاده كنند .
#کودتا
#حسین_شیخی
#ملی_شدن_نفت
@NewHasanMohaddesi
♦️عاشوراى ٢٨ مرداد!
✍️حسین شیخی
۳ شهریور ۱۴۰۴
رويداد ٢٨ مرداد ٣٢ ، يك رويداد بسيار مهم تاريخ ايران از جهات عديده است و به ويژه به مثابه يك عامل اساسى شرطى شدن تحولات بعدى ايران در حوزه انديشه و هم در حوزه رويدادهاى سياسى شده است . اين در حالى است كه از همان آغاز تا كنون ، موافق و مخالف ، اين رويداد را غالبآ از يك منظر حقوقى مورد توجه قرار داده اند و از قضاء مرحوم مصدق هم ، خود با همين نگاه به اين رويدادها نگاه مى كرد و پايه هاى اين سنت را در شرايط فقر انديشه سياسى در آن دوران استوار مى ساخت .
اما در حقيقت تقليل اين رويداد كه اولآ و اصالتآ ماهيتى سياسى داشت به تنها يك سويه حقوقى و به اين كه آيا آن رويداد كودتا بود ، كودتا نبود و يا اينكه كدام طرف كودتا كرد ، هرگز جامعه ايرانى را از اهميت سويه سياسى آن بى نياز نمى كند ؛ رويدادى كه تا همين حالا هم تحولات اجتماعى ايران را زير تاثير خود گرفته است ؛
حقوق سياسى در واقع بازتاب شرايط سياسى و توازن قواى نيروهاى اجتماعى است و مقدم بر آن نيست . واقع آن است كه بعد از انقلاب مشروطه و در دوران حكومت رضاشاه ، نفت از راه تامين مالى دولت ، گروه هاى اجتماعى مصادر دولت - در اين جا نظاميان - را بر ساير گروه هاى اجتماعى تفوق تمام بخشيد و قانون اساسى مشروطه را ، اگرچه بلحاظ حقوقى موضوعيت داشت ، اما از لحاظ سياسى بلاموضوع كرده بود و پيداست كه در چنين شرايطى ، يك برنامه سياسى واقع بينانه نمى تواند بر صرف مبادى حقوقى و بى توجه به واقعيت هاى سياسى بنيان بگيرد .
بدين قرار مساله مهم اين است كه ببينيم علل وقوع اين رويداد چه بود ؟ براى فهم تحولات سياسى و اجتماعى ايران ، چه اهميتى دارد كه رويداد ٢٨ مرداد كودتا بود يا نبود و يا اگر بود كدام يك بر عليه ديگرى كودتا كردند ؟ مشكل اين جا بود كه در آن شرايط موضوع لاينحل ماندن مساله غرامت ناشى از فسخ يكطرفه قرارداد نفتى از سوى ايران بابت ٤٠ سال باقى مانده تا اتمام مدت قرارداد ، هم رفته رفته از صرف يك مشكل حقوقى به شكل يك اختلاف سياسى در ميان ايران و انگليس ، و اين هم به نوبه خود به يك اختلاف سياسى داخلى در قالب دعواى نخست وزيرى / دربار در آمده و به يك آشوب حاد سياسى در شرايطى بدل شده بود كه حزب توده به عنوان حزب دست آموز اتحاد شوروى با تشكيلاتى منظم و كار آزموده از نفوذ قابل توجهى هم در ارتش و هم در ميان كارگران به ويژه صنعت نفت و پاره اى تحصيل كردگان و روشنفكران برخوردار بود ؛ نفوذى كه در صورت تداوم و گسترش آشوب مى توانست به سلطه شوروى بر ايران از راه اين حزب بينجامد ؛ به ويژه كه رفتار سرسختانه مصدق بر اساس صرف مبادى حقوقى ، به ويژه در وجه داخلى در دعواى با دربار ، اين گمان را تقويت مى كرد كه او - با توجه به مناسبات سياسى اش با حزب توده و نيز با توجه به مناسبات خانوادگى اش با كيانورى ، از اساس نسبت به فعال شدن حزب توده در ميانه اين دعوا و مخاطرات سياست خارجى آن براى ايران - و نيز البته براى امريكا و انگليس - همچون يك نتيجه سياسى مهم و احتمالآ قطعى اين دعوى ، هيچ حساسيت و نگرانى اى نداشت و اين انگليس و بعدآ امريكا را به شدت و به درست نگران كرده بود . شدت اين نگرانى را مى توان در عبارت چرچيل به روشنى ديد ، وقتى كه به سفير انگليس پس از شنيدن خبر خلع مصدق از او از آن سوى خط ، نقل به مضمون گفته بود كه امشب يك خواب راحتى خواهد كرد !
نمى توان باور كرد كه همه آن نگرانى ها و يا حتى مشاركت در تمهيد شرايط خلع مصدق از هر نوع ، فقط به دليل اختلافات مربوط به قرارداد نفتى فيمابين دو دولت بوده است ، در شرايطى كه حدود ٦٠٪ نفت مورد نياز جامعه هاى صنعتى از تنگه هرمز عبور مى كرد و اين تنگه بدين ترتيب در معرض خطر سلطه شوروى قرار مى گرفت .
با اين حال بدون توجه به اين واقعيت هاى روشن سياسى اما ، ما در تمام اين سال ها و هرساله شاهد تقليل اين مسائل به صرف مسائل حقوقى و اين دعواييم كه آن رويداد كودتا بود ، نبود ، و اگر بود كدام طرف كودتا كرد و حق به جانب كدام يك بود !
پيداست كه اين رويكرد خواسته يا ناخواسته ، مساله اصلى ايران و تحولات آن را در زير انبوهى مطالب از اين دست به محاق مى برند و مانع فهم درست اين واقعيت ها مى شوند ؛ اگر چه حتى لامحاله ، نيز مى توان تصور كرد در اين ميان افراد و گروه هاى ذينفع هم كوشيده باشند از اين رويداد در يك قالب حق و باطل و عاشورايى ، هر ساله و مدام و مصرانه ، همچون ابزارى براى پيشبرد مقاصد سياسى ، به ويژه مقاصد سياست خارجى خود در سمت و سو دادن به مناسبات و شركاى بين المللى ايران استفاده و در حقيقت سوء استفاده كنند .
#کودتا
#حسین_شیخی
#ملی_شدن_نفت
@NewHasanMohaddesi
👍1😇1
♦️زبان درباریی پارسیی باستان با کاربردهای محدود و تاریخنگاریی سوگیرانهی پرویز ناتل خانلری
✍حسن محدثیی گیلوایی
۳ شهریور ۱۴۰۴
👇👇👇
#زبان_فارسی
#پارسی_باستان
#ملیگرایی_ایرانی
#تاریخنگاری_ایرانی
#پرویز_ناتل_خانلری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۳ شهریور ۱۴۰۴
👇👇👇
#زبان_فارسی
#پارسی_باستان
#ملیگرایی_ایرانی
#تاریخنگاری_ایرانی
#پرویز_ناتل_خانلری
@NewHasanMohaddesi
👌21👎11
♦️پارسیی باستان یک زبان درباری برای برخی کاربردهای بسیار محدود و تاریخنگاریی سوگیرانهی ناتل خانلری
ص۱
✍️حسن محدثی
۳ شهریور ۱۴۰۴
آنطور که ناتل خانلری میگوید، زبان پارسیی باستان در عصر هخامنشی فقط در دربار استفاده میشده؛ آنهم در موارد بسیار محدود و خاص:
"پارسی باستان نامی است که به زبان سنگنوشتههای شاهنشاهان هخامنشی اطلاق میشود. این زبان گویش استان فارس بوده و اندک نشانههائی از یک گویش شمالی نیز در آن وجود دارد. زبان پارسی باستان را تنها از روی همین نوشتههای شاهانه که بر تنه کوهها یا لوحههای زرین و سیمین، یا لوحههای گلپخته و ظرفها و مهرها باقی است میشناسیم. روابط اداری در شاهنشاهی هخامنشی ظاهرا بهوسیله زبان و خط آرامی انجام میگرفت. از اواخر قرن پنجم پیش از میلاد چندین نامه اداری به زبان آرامی بر روی چرم بهدست آمده که به شهربان پارسی مصر به نام آرشام مربوط است. در این نامهها و نوشتههای دیگر آرامی که در مصر کشف شده لغات بسیار مقتبس از پارسی یا ترجمه لفظی آنها دیده میشد. اسناد خزانه کاخ شاهی در تخت جمشید که شماره آنها نزدیک سی هزار است به زبان عیلامی است که بر روی لوحههای گلی نوشته شده است و تاکنون قسمت کوچکی از آنها را خوانده و ترجمه کردهاند" (ناتل خانلری، ۱۳۶۵، ج۱: ۱۶۱).
ناتل خانلری نیز مثل بسیاری دیگر از تاریخنگاران ایرانی برای اینکه بهنحوی ماجرا را توجیه کند، اقدام بهدلیلتراشی برای حفظ وجاهت زبان پارسیی باستان کرده و فن (تکنیک) استفاده از "شاید" و "اگر" و "مگر" در تاریخنویسیی ملیگرایانه را بهکار گرفته است:
"شاید علت بهکار بردن این زبانها جز این نباشد که شاهنشاهی هخامنشی با سرعت بر سراسر دنیای متمدن آن روزگار استیلا یافته وارث تمدنها و فرهنگهای متعددی شد که هر یک در طی زمانی دراز امور کشوری را به بان خود اداره میکردند، و در چنان دستگاه پهناوری که شاهنشاهی پارسی برپا کرد، مجال آن نبود که دبیران و کارمندانی بهاندازه احتیاج در آن فرصت کم پرورش دهند تا همه کارهای اداری و کشوری به زبان پارسی انجام بگیرد. پس ناچار بهترین و عملیترین راه را برگزیدند و آن بهکار گماشتن دبیران و ماموران محلی بود که تجربه کافی داشتند و از عهده خدمتی که به ایشان رجوع میشد برمیآمدند" (همان: ۱۶۲).
در این پاراگراف تاریخنگاریی سوگیرانه بهنحو پررنگی برجسته است:
۱. خانلری ضعف را قوت جا زده است. بهجای اینکه بگوید کسانی که بهزبان پارسیی باستان بنویسند، نادر بوده اند، گفته است: قلمروی متصرفات بسیار وسیع بوده و سیاست درست و مطلوبی در پیش گرفته اند. ضرورت تحمیلی را یک انتخاب مطلوب جا زده است؛
۲. از تخریب تمدنها و فرهنگها چیزی نگفته و تعبیر مثبتی بهکار گرفته: "وارث تمدنها و فرهنگهای متعددی شد".
اندکی بعد نیز برای جبران مافات، نقش ممتازی به زبان پارسی باستان داده است:
"اما زبان پارسی باستان تنها برای ثبت کارهای بزرگ و درخشان شاهنشاهان هخامنشی و به یادگار قدرت و عظمت پارسیان بهکار رفته است" (همان: ۱۶۳).
بهزبان ساده، پارسیی باستان در دربار و آنهم فقط برای امور بسیار تشریفاتی و خاص استفاده میشده و کاربرد دیگری نداشته است. چند صفحه قبلتر ناتل خانلری نوشته بود:
"بعضی از دانشمندان عقیده دارند که خط میخی پارسی باستان نزد مادها نیز بهکار میرفته است. و حتی شیوه نگارش پارسی باستان را دنباله شیوهای میدانند که در شاهنشاهی ماد ابداع شده است. اما از سخنان داریوش در سنگنوشته بیستون برمیاید که او نخستین کسی است که به زبان ایرانی مطالبی نوشته و این نکته با عقیده دانشمندان مزبور منافات دارد" (همان: ۱۶۰).
ناتل خانلری توضیح نداده چرا رای پادشاه هخامنشی بر رای آن دانشمندان ترجیح دارد؟ آیا قراری نهاده شده که آغاز تاریخ ایران از هخامنشیان باشد؟
اما اوج سوگیریی ناتل خانلری آنجا آشکار میشود که او میگوید: پادشاهان دیگر اغلب تحریف و اغراق کرده اند و دروغ گفته اند، ولی پارسیان هیچ خلاف حقیقت نگفته اند:
"پیش از ایرانیان نیز این رسم که شاهان و فرمانروایان کشورها شرح فتوحات و کارهای مهم خود را به یادگار برای بازماندگان بر سنگها بنگارند وجود داشته است. اما در بسیاری از آنها، مانند سنگنوشتههای شاهان بابل و آشور، حقایق و وقایع تاریخی را دیگرگون میکرده و درباره کارهای خود همیشه اغراق، و گاهگاه یکسره دروغ میگفتهاند، و اکنون یکی از دشواریهای محققان این است که با مقایسه و تطبیق اسناد و مدارک به گزافهها و نادرستیهای این نوشتهها پی ببرند و از میان آنها حقیقت را کشف کنند. اما پارسیان هرگز در این نوشتههای تاریخی به راه مبالغه نرفتهاند و هیچ نکتهای خلاف حقیقت تاکنون در این آثار یافت نشده است" (همان: ۱۶۳).
ادامه👇👇
#زبان_فارسی
#پارسی_باستان
#ملیگرایی_ایرانی
#پرویز_ناتل_خانلری
@NewHasanMohaddesi
ص۱
✍️حسن محدثی
۳ شهریور ۱۴۰۴
آنطور که ناتل خانلری میگوید، زبان پارسیی باستان در عصر هخامنشی فقط در دربار استفاده میشده؛ آنهم در موارد بسیار محدود و خاص:
"پارسی باستان نامی است که به زبان سنگنوشتههای شاهنشاهان هخامنشی اطلاق میشود. این زبان گویش استان فارس بوده و اندک نشانههائی از یک گویش شمالی نیز در آن وجود دارد. زبان پارسی باستان را تنها از روی همین نوشتههای شاهانه که بر تنه کوهها یا لوحههای زرین و سیمین، یا لوحههای گلپخته و ظرفها و مهرها باقی است میشناسیم. روابط اداری در شاهنشاهی هخامنشی ظاهرا بهوسیله زبان و خط آرامی انجام میگرفت. از اواخر قرن پنجم پیش از میلاد چندین نامه اداری به زبان آرامی بر روی چرم بهدست آمده که به شهربان پارسی مصر به نام آرشام مربوط است. در این نامهها و نوشتههای دیگر آرامی که در مصر کشف شده لغات بسیار مقتبس از پارسی یا ترجمه لفظی آنها دیده میشد. اسناد خزانه کاخ شاهی در تخت جمشید که شماره آنها نزدیک سی هزار است به زبان عیلامی است که بر روی لوحههای گلی نوشته شده است و تاکنون قسمت کوچکی از آنها را خوانده و ترجمه کردهاند" (ناتل خانلری، ۱۳۶۵، ج۱: ۱۶۱).
ناتل خانلری نیز مثل بسیاری دیگر از تاریخنگاران ایرانی برای اینکه بهنحوی ماجرا را توجیه کند، اقدام بهدلیلتراشی برای حفظ وجاهت زبان پارسیی باستان کرده و فن (تکنیک) استفاده از "شاید" و "اگر" و "مگر" در تاریخنویسیی ملیگرایانه را بهکار گرفته است:
"شاید علت بهکار بردن این زبانها جز این نباشد که شاهنشاهی هخامنشی با سرعت بر سراسر دنیای متمدن آن روزگار استیلا یافته وارث تمدنها و فرهنگهای متعددی شد که هر یک در طی زمانی دراز امور کشوری را به بان خود اداره میکردند، و در چنان دستگاه پهناوری که شاهنشاهی پارسی برپا کرد، مجال آن نبود که دبیران و کارمندانی بهاندازه احتیاج در آن فرصت کم پرورش دهند تا همه کارهای اداری و کشوری به زبان پارسی انجام بگیرد. پس ناچار بهترین و عملیترین راه را برگزیدند و آن بهکار گماشتن دبیران و ماموران محلی بود که تجربه کافی داشتند و از عهده خدمتی که به ایشان رجوع میشد برمیآمدند" (همان: ۱۶۲).
در این پاراگراف تاریخنگاریی سوگیرانه بهنحو پررنگی برجسته است:
۱. خانلری ضعف را قوت جا زده است. بهجای اینکه بگوید کسانی که بهزبان پارسیی باستان بنویسند، نادر بوده اند، گفته است: قلمروی متصرفات بسیار وسیع بوده و سیاست درست و مطلوبی در پیش گرفته اند. ضرورت تحمیلی را یک انتخاب مطلوب جا زده است؛
۲. از تخریب تمدنها و فرهنگها چیزی نگفته و تعبیر مثبتی بهکار گرفته: "وارث تمدنها و فرهنگهای متعددی شد".
اندکی بعد نیز برای جبران مافات، نقش ممتازی به زبان پارسی باستان داده است:
"اما زبان پارسی باستان تنها برای ثبت کارهای بزرگ و درخشان شاهنشاهان هخامنشی و به یادگار قدرت و عظمت پارسیان بهکار رفته است" (همان: ۱۶۳).
بهزبان ساده، پارسیی باستان در دربار و آنهم فقط برای امور بسیار تشریفاتی و خاص استفاده میشده و کاربرد دیگری نداشته است. چند صفحه قبلتر ناتل خانلری نوشته بود:
"بعضی از دانشمندان عقیده دارند که خط میخی پارسی باستان نزد مادها نیز بهکار میرفته است. و حتی شیوه نگارش پارسی باستان را دنباله شیوهای میدانند که در شاهنشاهی ماد ابداع شده است. اما از سخنان داریوش در سنگنوشته بیستون برمیاید که او نخستین کسی است که به زبان ایرانی مطالبی نوشته و این نکته با عقیده دانشمندان مزبور منافات دارد" (همان: ۱۶۰).
ناتل خانلری توضیح نداده چرا رای پادشاه هخامنشی بر رای آن دانشمندان ترجیح دارد؟ آیا قراری نهاده شده که آغاز تاریخ ایران از هخامنشیان باشد؟
اما اوج سوگیریی ناتل خانلری آنجا آشکار میشود که او میگوید: پادشاهان دیگر اغلب تحریف و اغراق کرده اند و دروغ گفته اند، ولی پارسیان هیچ خلاف حقیقت نگفته اند:
"پیش از ایرانیان نیز این رسم که شاهان و فرمانروایان کشورها شرح فتوحات و کارهای مهم خود را به یادگار برای بازماندگان بر سنگها بنگارند وجود داشته است. اما در بسیاری از آنها، مانند سنگنوشتههای شاهان بابل و آشور، حقایق و وقایع تاریخی را دیگرگون میکرده و درباره کارهای خود همیشه اغراق، و گاهگاه یکسره دروغ میگفتهاند، و اکنون یکی از دشواریهای محققان این است که با مقایسه و تطبیق اسناد و مدارک به گزافهها و نادرستیهای این نوشتهها پی ببرند و از میان آنها حقیقت را کشف کنند. اما پارسیان هرگز در این نوشتههای تاریخی به راه مبالغه نرفتهاند و هیچ نکتهای خلاف حقیقت تاکنون در این آثار یافت نشده است" (همان: ۱۶۳).
ادامه👇👇
#زبان_فارسی
#پارسی_باستان
#ملیگرایی_ایرانی
#پرویز_ناتل_خانلری
@NewHasanMohaddesi
💯23👎12👍11👏3😇1
♦️پارسیی باستان یک زبان درباری برای برخی کاربردهای بسیار محدود و تاریخنگاریی سوگیرانهی ناتل خانلری
ص۲
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳ شهریور ۱۴۰۴
ادیب ملیگرای ما (ناتل خانلری) میفرماید: جز حاکمان پارسی بقیهی حاکمان، اغلبشان، خلاف حقیقت میگفته اند! شایان ذکر است که دستهای از مورخان معتبر و مهم دورهی ایران باستان، میگویند داریوش موصوف به کبیر، قاتل بردیا -پسر کورش موصوف به کبیر- است و او، داستان بردیای دروغین و گئومات ذکر شده در کتیبهی بیستون را جعل کرده است (پیشتر در این باره بهتفصیل نوشته ام). البته این مورخان، ایرانی نبودند و نمیتوانستند مثل ناتل خانلری، ملیگرایی ایرانی باشند.
اما نکتهی مهم این است که چنین اشارهای در بارهی اغراق کردنها و دروغگوییهای پادشاهان و حاکمان، بهکلی انحراف از بحث اصلی در بارهی زبان پارسیی باستان است. وقتی تمام محتوای کتاب تا اینجا مربوط به زبان بوده است، چه دلیلی داشته که ناتل خانلری بحث از زبان را وانهد و ناگهان به دروغگویی و تحریف و اغراق پادشاهان بپردازد؟
اما از زبان پارسیی باستان چه باقی مانده است؟
"مفصلترین و مهمترین آثار پارسی باستان از داریوش اول است که بیشتر با دو متن بابلی و عیلامی همراه است. از پیشینیان داریوش پنج نوشته کوتاه مانده است" (همان: ۱۶۳).
از پسینیان داریوش هم نوشتههایی بهزبان پارسیی باستان در قالب سنگنوشتهها و ستوننوشتهها و لوحههای زرین و غیره باقی مانده است (همان: ۱۷۲- ۱۶۸).
اما نه کتاب و دفتری به زبان پارسیی باستان باقی مانده نه دیوان شعری و داستان و قصهای. در بارهی همین پنج نوشته هم ناتل خانلری میگوید:
"این نوشتهها چنانکه میبینیم بسیار کوتاه است. در اصالت دو نوشته نخستین بعضی از محققان تردید کرده و گمان بردهاند که این لوحهها در زمان اردشیر دوم هخامنشی پس از قیام برادرش کورش کوچک جعل شده باشد تا حق تاج و تخت را برای فرزندان و جانشینان داریوش بزرگ ثابت کند. اما این نظریه ثابت نشده و مورد قبول همه دانشمندان نیست" (همان: ۱۶۵).
پس چند لوح زرین مکتوب به زبانفارسی، یک سنگنوشته، یک دیوار نوشته، و یک پارچهنوشته (هر کدام چند سطر و برخی یک سطر) از پیشینیان داریوش موصوف به کبیر باقی مانده است.
اما بهنظر میرسد مشکلی وجود دارد که نیازمند توضیح است. شاید من متن را درست نمیفهمم. مگر چند صفحه پیش ناتل خانلری نگفته بود که:
"از سخنان داریوش در سنگنوشته بیستون برمیآید که او نخستین کسی است که به زبان ایرانی مطالبی نوشته"
و او بر اساس این ادعای داریوش، نظرات برخی دانشمندان را که گفته بودند "خط میخی پارسی باستان را دنباله شیوهای میدانند که در شاهنشاهی ماد ابداع شده بود"، رد کرده بود.
بالاخره خط میخیی پارسیی باستان که مأخوذ از خط اکدی بوده (و البته خط اکدی هم مأخوذ از خط سومری بوده) را داریوش ابداع کرده یا پیش از داریوش هم وجود داشته است؟ اگر داریوش خط جدیدی برای زبان پارسیی باستان ابداع کرده است، آن پنج متن باقی مانده از زبان پارسیی باستان از "پیشینیان داریوش"، به چه خطی نوشته شده بوده است؟
پاسخ این پرسش را میتوان از زبان خود ناتل خانلری داد. او مینویسد:
"آثاری که از زبان پارسی باستان داریم همه به خط میخی است و هیچ نشانهای نداریم تا بتوان گمان برد که این زبان به خطی دیگر نیز نوشته میشده است. از دوره بعد از هخامنشیان تنها یک سنگنوشته به خط آرامی در نقش رستم هست که گمان میرود زبان آن پارسی باستان باشد، اما از این نوشته تاکنون تنها چند کلمهای خوانده شده است" (همان: ۱۷۳).
بنابراین، یک ضد و نقیضگوییی جدی در نوشتهی ناتل خانلری در بارهی متون باقی مانده از زبان پارسیی باستان در کتاب او وجود دارد: اینکه اگر داریوش مبدع خط میخیی پارسیی باستان است، آن متون "پیشینیان داریوش" که بهزبان پارسیی باستان نوشته شده اند، چیست اند؟
اما در مطالعهی آثار تاریخیای که موضوع آن ایران و چیزی مربوط به ایران است و ایرانیان معاصر آنها را نوشته یا ترجمه کرده اند، دریافته ام که این آثار قابل اعتماد نیستند. در خواندن و ارجاع دادن به آنها لازم است بسیار دقت کنیم تا سرمان کلاه نرود و اطلاعات نادرست به خورد ما داده نشود.
محققان و تاریخنگاران اش نظیر ناتل خانلری نکتههای متعددی "خلاف حقیقت" میگویند و تحریف میکنند و سوگیری دارند یا چنانکه دیدیم، دچار ضد و نقیضگویی هستند. مترجمان اش هم بهدلخواه خود اسامیی کتابها و عناوین و تعابیر و حتا جملات متن را تغییر میدهند تا همه چیز آنگونه بشود که میخواهند. پس دستکم تا اطلاع ثانوی، به این متون اعتماد نکنیم و به دیدهی تردید در آنها بنگریم.
#زبان_فارسی
#پارسی_باستان
#ملیگرایی_ایرانی
#تاریخنگاری_ایرانی
#پرویز_ناتل_خانلری
@NewHasanMohaddesi
ص۲
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳ شهریور ۱۴۰۴
ادیب ملیگرای ما (ناتل خانلری) میفرماید: جز حاکمان پارسی بقیهی حاکمان، اغلبشان، خلاف حقیقت میگفته اند! شایان ذکر است که دستهای از مورخان معتبر و مهم دورهی ایران باستان، میگویند داریوش موصوف به کبیر، قاتل بردیا -پسر کورش موصوف به کبیر- است و او، داستان بردیای دروغین و گئومات ذکر شده در کتیبهی بیستون را جعل کرده است (پیشتر در این باره بهتفصیل نوشته ام). البته این مورخان، ایرانی نبودند و نمیتوانستند مثل ناتل خانلری، ملیگرایی ایرانی باشند.
اما نکتهی مهم این است که چنین اشارهای در بارهی اغراق کردنها و دروغگوییهای پادشاهان و حاکمان، بهکلی انحراف از بحث اصلی در بارهی زبان پارسیی باستان است. وقتی تمام محتوای کتاب تا اینجا مربوط به زبان بوده است، چه دلیلی داشته که ناتل خانلری بحث از زبان را وانهد و ناگهان به دروغگویی و تحریف و اغراق پادشاهان بپردازد؟
اما از زبان پارسیی باستان چه باقی مانده است؟
"مفصلترین و مهمترین آثار پارسی باستان از داریوش اول است که بیشتر با دو متن بابلی و عیلامی همراه است. از پیشینیان داریوش پنج نوشته کوتاه مانده است" (همان: ۱۶۳).
از پسینیان داریوش هم نوشتههایی بهزبان پارسیی باستان در قالب سنگنوشتهها و ستوننوشتهها و لوحههای زرین و غیره باقی مانده است (همان: ۱۷۲- ۱۶۸).
اما نه کتاب و دفتری به زبان پارسیی باستان باقی مانده نه دیوان شعری و داستان و قصهای. در بارهی همین پنج نوشته هم ناتل خانلری میگوید:
"این نوشتهها چنانکه میبینیم بسیار کوتاه است. در اصالت دو نوشته نخستین بعضی از محققان تردید کرده و گمان بردهاند که این لوحهها در زمان اردشیر دوم هخامنشی پس از قیام برادرش کورش کوچک جعل شده باشد تا حق تاج و تخت را برای فرزندان و جانشینان داریوش بزرگ ثابت کند. اما این نظریه ثابت نشده و مورد قبول همه دانشمندان نیست" (همان: ۱۶۵).
پس چند لوح زرین مکتوب به زبانفارسی، یک سنگنوشته، یک دیوار نوشته، و یک پارچهنوشته (هر کدام چند سطر و برخی یک سطر) از پیشینیان داریوش موصوف به کبیر باقی مانده است.
اما بهنظر میرسد مشکلی وجود دارد که نیازمند توضیح است. شاید من متن را درست نمیفهمم. مگر چند صفحه پیش ناتل خانلری نگفته بود که:
"از سخنان داریوش در سنگنوشته بیستون برمیآید که او نخستین کسی است که به زبان ایرانی مطالبی نوشته"
و او بر اساس این ادعای داریوش، نظرات برخی دانشمندان را که گفته بودند "خط میخی پارسی باستان را دنباله شیوهای میدانند که در شاهنشاهی ماد ابداع شده بود"، رد کرده بود.
بالاخره خط میخیی پارسیی باستان که مأخوذ از خط اکدی بوده (و البته خط اکدی هم مأخوذ از خط سومری بوده) را داریوش ابداع کرده یا پیش از داریوش هم وجود داشته است؟ اگر داریوش خط جدیدی برای زبان پارسیی باستان ابداع کرده است، آن پنج متن باقی مانده از زبان پارسیی باستان از "پیشینیان داریوش"، به چه خطی نوشته شده بوده است؟
پاسخ این پرسش را میتوان از زبان خود ناتل خانلری داد. او مینویسد:
"آثاری که از زبان پارسی باستان داریم همه به خط میخی است و هیچ نشانهای نداریم تا بتوان گمان برد که این زبان به خطی دیگر نیز نوشته میشده است. از دوره بعد از هخامنشیان تنها یک سنگنوشته به خط آرامی در نقش رستم هست که گمان میرود زبان آن پارسی باستان باشد، اما از این نوشته تاکنون تنها چند کلمهای خوانده شده است" (همان: ۱۷۳).
بنابراین، یک ضد و نقیضگوییی جدی در نوشتهی ناتل خانلری در بارهی متون باقی مانده از زبان پارسیی باستان در کتاب او وجود دارد: اینکه اگر داریوش مبدع خط میخیی پارسیی باستان است، آن متون "پیشینیان داریوش" که بهزبان پارسیی باستان نوشته شده اند، چیست اند؟
اما در مطالعهی آثار تاریخیای که موضوع آن ایران و چیزی مربوط به ایران است و ایرانیان معاصر آنها را نوشته یا ترجمه کرده اند، دریافته ام که این آثار قابل اعتماد نیستند. در خواندن و ارجاع دادن به آنها لازم است بسیار دقت کنیم تا سرمان کلاه نرود و اطلاعات نادرست به خورد ما داده نشود.
محققان و تاریخنگاران اش نظیر ناتل خانلری نکتههای متعددی "خلاف حقیقت" میگویند و تحریف میکنند و سوگیری دارند یا چنانکه دیدیم، دچار ضد و نقیضگویی هستند. مترجمان اش هم بهدلخواه خود اسامیی کتابها و عناوین و تعابیر و حتا جملات متن را تغییر میدهند تا همه چیز آنگونه بشود که میخواهند. پس دستکم تا اطلاع ثانوی، به این متون اعتماد نکنیم و به دیدهی تردید در آنها بنگریم.
#زبان_فارسی
#پارسی_باستان
#ملیگرایی_ایرانی
#تاریخنگاری_ایرانی
#پرویز_ناتل_خانلری
@NewHasanMohaddesi
👍31👎12❤8❤🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ملیگرایی همچون دین جدید در ایران: بتی به نام فردوسی و کتاب مقدسی به نام شاهنامه
✍حسن محدثیی گیلوایی
۴ شهریور ۱۴۰۴
همهی شواهد و علائم و نشانهها بهخوبی نشان میدهند که ملیگرایی در ایران بهمنزلهی دین جدید عمل میکند و مقدسات و اسطورهها و خطوط قرمز خود را پدید آورده است.
نحوهی مواجهه با کار طنز یک طنزپرداز (ولو اینکه محتوای سخیف و نازلی داشته باشد)، حکایت از این دارد که یک شاعر به نام فردوسی مقدس شده و کتابی به نام شاهنامه به کتابی مقدس بدل شده است.
از همه سو به یک زن طنزپرداز یورش برده اند و انواع توهینها و تهمتها و تهدیدها را نثار او کرده اند و اگر دستشان برسد عنقریب خون اش را هم مباح اعلام میکنند. دستگاه تکفیر ملیگرایانه بهکار افتاده است برای طرد و نفی هر کسی که اندکی متفاوت به شاهنامه و شخصیت فردوسی بنگرد و بپردازد؛ گویی که ذنب لایغفر مرتکب شده است.
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۴ شهریور ۱۴۰۴
همهی شواهد و علائم و نشانهها بهخوبی نشان میدهند که ملیگرایی در ایران بهمنزلهی دین جدید عمل میکند و مقدسات و اسطورهها و خطوط قرمز خود را پدید آورده است.
نحوهی مواجهه با کار طنز یک طنزپرداز (ولو اینکه محتوای سخیف و نازلی داشته باشد)، حکایت از این دارد که یک شاعر به نام فردوسی مقدس شده و کتابی به نام شاهنامه به کتابی مقدس بدل شده است.
از همه سو به یک زن طنزپرداز یورش برده اند و انواع توهینها و تهمتها و تهدیدها را نثار او کرده اند و اگر دستشان برسد عنقریب خون اش را هم مباح اعلام میکنند. دستگاه تکفیر ملیگرایانه بهکار افتاده است برای طرد و نفی هر کسی که اندکی متفاوت به شاهنامه و شخصیت فردوسی بنگرد و بپردازد؛ گویی که ذنب لایغفر مرتکب شده است.
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
👌42👎37👍9❤5
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
با درود و احترام
شخصی در فضای مجازی علیه فردوسی و شاهنامه سخنانی گفت. میگویند قصدش مطایبه بود. عدهای او را بتشکن میدانند و عدهای هم او را تکفیر میکنند. پرسش این است که تفاوت نقد با استهزا و توهین چیست؟ آیا نقد این است که به انواع ریشخند و توهین سخنانی را علیه هر کسی بر زبان آوریم؟
به نظرم اگر واکنشی نسبت به آن فرد صورت گرفت به سبب توهین اوست وگرنه درِ نقد و مطایبه باز است و بسیاری از افراد و نویسندگان، شاهنامه و دیگر متون را نقد کردند و آن را دستمایه طنز ساختند. از گذشتگان میتوان به عبید زاکانی اشاره کرد که با اشعار سعدی چه کرد. چند سال پیش هم معلمی با سخنان نابههنجارِ خود نامِ فضولیِ شاعر را مورد ریشخند قرار داد. این رفتار هم زشت و سخیف است مانند گفتار و رفتار آن خانم. نه فردوسی مقدس است و نه شاهنامه و نه هیچ یک از متون ادبی نوشته شده در سراسر جهان. به همهٔ این متون نقد وارد است. مقدسمآبی از هر شاعر و نویسنده او را در برج عاج مینشاند و اجازه نمیدهد آرا و آثارش مورد انتقاد قرار بگیرد. بنده که نویسنده این سطورم بارها و بارها منتقد آرای بسیاری از شاعران و نویسندگان بودم و هستم اما باوری راستین دارم که هیچگاه، تاکید میکنم، هیچگاه نباید نقد را با توهین، تمسخر و ریشخند یکی کرد.
مطلب دیگر اینکه اگر خانم موسوی معتقد است که باید آزادی بیان باشد تا هر کسی هرچه دلش خواست بگوید پس چرا از واکنشهای مشابه رفتار خود انتقاد میکند؟ او سخنی گفت و دیگران هم مانند او به او پاسخ دادند. این را بگویم که من این رفتارها را هرگز و هرگز تایید نمیکنم. فقط خواستم بگویم چوب دو سر دارد. ذنب لایغفر آن است که به بهانه آزادی بیان به زبان، آیین و فرهنگ یگدیگر توهین کنیم. ذنب لایغفر آن است که به بهانه ایراندوستی به اقوام گوناگون و غیرفارسیزبانان توهین کنیم. ذنب لایغفر آن است که بهانه زبان مادری علیه تمامیت ارضی ایران در ورزشگاهها و خیابانها شعار دهیم.
باری، باید نقد کرد. کوبنده هم باید نقد کرد اما توهین خیر.
از دکتر حسن محدثی گیلوایی هم سپاسگزارم که همیشه گوشی برای شنیدن نظرات دیگران دارند.
✍️میلاد نورمحمّدزاده
دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
چهارم شهریور ماه ۱۴۰۴
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
با درود و احترام
شخصی در فضای مجازی علیه فردوسی و شاهنامه سخنانی گفت. میگویند قصدش مطایبه بود. عدهای او را بتشکن میدانند و عدهای هم او را تکفیر میکنند. پرسش این است که تفاوت نقد با استهزا و توهین چیست؟ آیا نقد این است که به انواع ریشخند و توهین سخنانی را علیه هر کسی بر زبان آوریم؟
به نظرم اگر واکنشی نسبت به آن فرد صورت گرفت به سبب توهین اوست وگرنه درِ نقد و مطایبه باز است و بسیاری از افراد و نویسندگان، شاهنامه و دیگر متون را نقد کردند و آن را دستمایه طنز ساختند. از گذشتگان میتوان به عبید زاکانی اشاره کرد که با اشعار سعدی چه کرد. چند سال پیش هم معلمی با سخنان نابههنجارِ خود نامِ فضولیِ شاعر را مورد ریشخند قرار داد. این رفتار هم زشت و سخیف است مانند گفتار و رفتار آن خانم. نه فردوسی مقدس است و نه شاهنامه و نه هیچ یک از متون ادبی نوشته شده در سراسر جهان. به همهٔ این متون نقد وارد است. مقدسمآبی از هر شاعر و نویسنده او را در برج عاج مینشاند و اجازه نمیدهد آرا و آثارش مورد انتقاد قرار بگیرد. بنده که نویسنده این سطورم بارها و بارها منتقد آرای بسیاری از شاعران و نویسندگان بودم و هستم اما باوری راستین دارم که هیچگاه، تاکید میکنم، هیچگاه نباید نقد را با توهین، تمسخر و ریشخند یکی کرد.
مطلب دیگر اینکه اگر خانم موسوی معتقد است که باید آزادی بیان باشد تا هر کسی هرچه دلش خواست بگوید پس چرا از واکنشهای مشابه رفتار خود انتقاد میکند؟ او سخنی گفت و دیگران هم مانند او به او پاسخ دادند. این را بگویم که من این رفتارها را هرگز و هرگز تایید نمیکنم. فقط خواستم بگویم چوب دو سر دارد. ذنب لایغفر آن است که به بهانه آزادی بیان به زبان، آیین و فرهنگ یگدیگر توهین کنیم. ذنب لایغفر آن است که به بهانه ایراندوستی به اقوام گوناگون و غیرفارسیزبانان توهین کنیم. ذنب لایغفر آن است که بهانه زبان مادری علیه تمامیت ارضی ایران در ورزشگاهها و خیابانها شعار دهیم.
باری، باید نقد کرد. کوبنده هم باید نقد کرد اما توهین خیر.
از دکتر حسن محدثی گیلوایی هم سپاسگزارم که همیشه گوشی برای شنیدن نظرات دیگران دارند.
✍️میلاد نورمحمّدزاده
دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
چهارم شهریور ماه ۱۴۰۴
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
👌26👎13👏3❤1🤔1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️فقدان انسان و عقل انتقادی در تنازع گفتمانهای ملی و دینی
ص۱
✍احسان عزیزی
بازنشر: ۵ شهریور ۱۴۰۴
ماجرای توهین یک بلاگر به فردوسی و شاهنامه واکنشهای بسیاری را برانگیخته است. در ابتدا بدون آنکه جانب هیچیک از طرفین را بگیرم، معتقدم در قضاوت دربارهی نقد و تمسخر و آزادی بیان جانب انصاف رعایت نشده است. چراکه از یکسو عدهای معتقدند که نباید از تاریخ و شخصیتهای تاریخی و عناصر فرهنگی اسطورهسازی و بتسازی کرد و به اصطلاح هرچیزی قابل نقد و تمسخر و اهانت است. این عده اما نه تنها نقد و تمسخر و اهانت به مقدسات و ارزشهای دینی و شرع اسلام را برنمیتابند، بلکه عواقب چنین اهانتهایی قطعاً حکم مرگ منتقد را در پی خواهد داشت. از یکسو ملیگرایان افراطی نیز خواهان سرکوب همهجانبهی اهانت کنندگان به ارزشهایشاناند و همین اهانتها را در مورد ارزشهای دینی روا میدانند. درواقع جامعهی ایرانی هنوز نتوانسته است به یک تعادل و آشتی گفتمانی در هویتیابی خود دستیابد و از بیشتر واکنشها چنین برمیآید که همهی ما در خوشبینانهترین حالت تا جایی با آزادی بیان و نقد و اهانت و تمسخر موافقیم که ارزشها و اسطورهها و عقاید خودمان موضوع چنین نقدها و تمسخرهایی نباشد.
از طرفی عدهای چنان شاهنامه و فردوسی و تاریخ ایران را از آن خود میدانند و آن را دخل و تصرف کردهاند که گویی ایران و ایرانیت و تمامی عناصر فرهنگی و تاریخی ایران مانند نظام سیاسی مملکت ارث پدرشان بوده است(در این مورد یادداشت یکی از دوستانمان خواندیست). این عده اتفاقاً زمینهساز سرکوب هویت ملی میشوند. چنانکه تأکید افراطیِ دورانِ پهلوی بر هویت ایرانی و برساختی تخیلی از گذشتهای باشکوه که جنبههای تاریک و مخرب فرهنگ و تاریخ ایران را نادیده میگرفت، زمینهساز نفوذ گستردهی کمونیسم و اسلامگرایی افراطی در جهت سرکوب هویت ملی شد. در حقیقت یک ساختار و یک گفتمان تا زمانی رو به پیشرفت است و میتواند به حیات خود ادامه دهد که همواره خودانتقادی داشته باشد و هرگز فیگور یک گفتمان بیعیب و نقص را نگیرد و منکر نقاط سیاه فرهنگ و تاریخ خود نباشد. کاری که جریان سلطنتطلب و ناسیونالیسم افراطی پس از انقلاب مشروطه تاکنون کوشیده است انجام دهد. روایتی بیعیب و نقص از تاریخ ایران و همزمان بزرگنمایی و اغراقِ دستاوردهای فرهنگی و فکری و تمدنی ایران!
اما برای کسی که منکر هرگونه اسطورهپردازی و تقدسگرایی تاریخی و فرهنگی و مذهبی و دینی است، و تنها غایتش انسان است، مسأله چندان هم پیچیده نیست. فردوسی و شاهنامه نیز مانند شخصیتهای دیگر فرهنگی و ادبی و تاریخی ایران بهنوبهی خود ارزشمنداند و اتفاقاً با کالبدشکافی چنین آثاری است که باید روح جمعی و تاریخی یک ملت را تحلیل و ارزیابی کرد. گرایش به شاهپرستی و رهبرپرستی که مانع از برآمدن ایران و ایرانی از طفولیت خویش شده است. گرایش به عرفان و کلبی مسلکی که خمینیسم نیز شکلی از تجلی آن بود. باید شاهنامه را به مثابه گنجینهای دید که میتوان در آن هرچیزی یافت جز روایتی که سلطنتطلبان افراطی (نه حتی ملیگرایان افراطی) از آن سخن میگویند.
گذشته از اینکه یک جریان سیاسی در چنین شرایطی میکوشد تا نهایت بهرهبرداری را از این اهانت کند، اکنون به میراث فرهنگی و ادبی یک ملت اهانت شده است، ملتی که طی حدود نیمقرن هویت ملیاش انکار شده و بر وطنش چوب حراج خورده است. این اهانت دیگر نه از جنس «هرروز مهمانی گرفتن در مملکت» است، بلکه از جنس نادیده گرفتن موجودیت انسانی و شأن انسانیاش است. ملتی که هیچ حق و حقوقی ندارد و از اساس به عنوان انسان به رسمیت شناخته نشده است. این ملت امروز نه بهدنبال تقدسگرایی از ابیات شاهنامه است و نه اسطورهپردازی از شخصیت فردوسی و حافظ، بلکه بهدنبال بازپسگیری و احقاق حقوق از دست رفتهاش است. این ملت امروز نیازی ندارد تا در طاقچهی خانهاش شاهنامه را با قرآن جایگزین کند، این ملت امروز بیش از هرچیز نیازمند آن است تا انسانیتاش به رسمیت شناخته شود و به عنوان یک شهروند حق و حقوقش را در تمامی ابعاد مطالبه کند. وجدان این ملت همزمان از سرکوب شدن عناصر فرهنگی و تاریخی و ملیاش جریحهدار است، از نادیده گرفتن و سرکوب شدن نوروز، یلدا و به ابتذال و خشونت کشیده شدن چهارشنبهسوریاش. روح و روان این ملت طی نیمقرن با سرکوب هویت ملی جریحهدار شده است اما حتی اینهم واکنش افراطی سرکوبگرایانهی جریان سلطنتطلب را توجیه نمیکند.
@EhsaneAzizi
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
♦️فقدان انسان و عقل انتقادی در تنازع گفتمانهای ملی و دینی
ص۱
✍احسان عزیزی
بازنشر: ۵ شهریور ۱۴۰۴
ماجرای توهین یک بلاگر به فردوسی و شاهنامه واکنشهای بسیاری را برانگیخته است. در ابتدا بدون آنکه جانب هیچیک از طرفین را بگیرم، معتقدم در قضاوت دربارهی نقد و تمسخر و آزادی بیان جانب انصاف رعایت نشده است. چراکه از یکسو عدهای معتقدند که نباید از تاریخ و شخصیتهای تاریخی و عناصر فرهنگی اسطورهسازی و بتسازی کرد و به اصطلاح هرچیزی قابل نقد و تمسخر و اهانت است. این عده اما نه تنها نقد و تمسخر و اهانت به مقدسات و ارزشهای دینی و شرع اسلام را برنمیتابند، بلکه عواقب چنین اهانتهایی قطعاً حکم مرگ منتقد را در پی خواهد داشت. از یکسو ملیگرایان افراطی نیز خواهان سرکوب همهجانبهی اهانت کنندگان به ارزشهایشاناند و همین اهانتها را در مورد ارزشهای دینی روا میدانند. درواقع جامعهی ایرانی هنوز نتوانسته است به یک تعادل و آشتی گفتمانی در هویتیابی خود دستیابد و از بیشتر واکنشها چنین برمیآید که همهی ما در خوشبینانهترین حالت تا جایی با آزادی بیان و نقد و اهانت و تمسخر موافقیم که ارزشها و اسطورهها و عقاید خودمان موضوع چنین نقدها و تمسخرهایی نباشد.
از طرفی عدهای چنان شاهنامه و فردوسی و تاریخ ایران را از آن خود میدانند و آن را دخل و تصرف کردهاند که گویی ایران و ایرانیت و تمامی عناصر فرهنگی و تاریخی ایران مانند نظام سیاسی مملکت ارث پدرشان بوده است(در این مورد یادداشت یکی از دوستانمان خواندیست). این عده اتفاقاً زمینهساز سرکوب هویت ملی میشوند. چنانکه تأکید افراطیِ دورانِ پهلوی بر هویت ایرانی و برساختی تخیلی از گذشتهای باشکوه که جنبههای تاریک و مخرب فرهنگ و تاریخ ایران را نادیده میگرفت، زمینهساز نفوذ گستردهی کمونیسم و اسلامگرایی افراطی در جهت سرکوب هویت ملی شد. در حقیقت یک ساختار و یک گفتمان تا زمانی رو به پیشرفت است و میتواند به حیات خود ادامه دهد که همواره خودانتقادی داشته باشد و هرگز فیگور یک گفتمان بیعیب و نقص را نگیرد و منکر نقاط سیاه فرهنگ و تاریخ خود نباشد. کاری که جریان سلطنتطلب و ناسیونالیسم افراطی پس از انقلاب مشروطه تاکنون کوشیده است انجام دهد. روایتی بیعیب و نقص از تاریخ ایران و همزمان بزرگنمایی و اغراقِ دستاوردهای فرهنگی و فکری و تمدنی ایران!
اما برای کسی که منکر هرگونه اسطورهپردازی و تقدسگرایی تاریخی و فرهنگی و مذهبی و دینی است، و تنها غایتش انسان است، مسأله چندان هم پیچیده نیست. فردوسی و شاهنامه نیز مانند شخصیتهای دیگر فرهنگی و ادبی و تاریخی ایران بهنوبهی خود ارزشمنداند و اتفاقاً با کالبدشکافی چنین آثاری است که باید روح جمعی و تاریخی یک ملت را تحلیل و ارزیابی کرد. گرایش به شاهپرستی و رهبرپرستی که مانع از برآمدن ایران و ایرانی از طفولیت خویش شده است. گرایش به عرفان و کلبی مسلکی که خمینیسم نیز شکلی از تجلی آن بود. باید شاهنامه را به مثابه گنجینهای دید که میتوان در آن هرچیزی یافت جز روایتی که سلطنتطلبان افراطی (نه حتی ملیگرایان افراطی) از آن سخن میگویند.
گذشته از اینکه یک جریان سیاسی در چنین شرایطی میکوشد تا نهایت بهرهبرداری را از این اهانت کند، اکنون به میراث فرهنگی و ادبی یک ملت اهانت شده است، ملتی که طی حدود نیمقرن هویت ملیاش انکار شده و بر وطنش چوب حراج خورده است. این اهانت دیگر نه از جنس «هرروز مهمانی گرفتن در مملکت» است، بلکه از جنس نادیده گرفتن موجودیت انسانی و شأن انسانیاش است. ملتی که هیچ حق و حقوقی ندارد و از اساس به عنوان انسان به رسمیت شناخته نشده است. این ملت امروز نه بهدنبال تقدسگرایی از ابیات شاهنامه است و نه اسطورهپردازی از شخصیت فردوسی و حافظ، بلکه بهدنبال بازپسگیری و احقاق حقوق از دست رفتهاش است. این ملت امروز نیازی ندارد تا در طاقچهی خانهاش شاهنامه را با قرآن جایگزین کند، این ملت امروز بیش از هرچیز نیازمند آن است تا انسانیتاش به رسمیت شناخته شود و به عنوان یک شهروند حق و حقوقش را در تمامی ابعاد مطالبه کند. وجدان این ملت همزمان از سرکوب شدن عناصر فرهنگی و تاریخی و ملیاش جریحهدار است، از نادیده گرفتن و سرکوب شدن نوروز، یلدا و به ابتذال و خشونت کشیده شدن چهارشنبهسوریاش. روح و روان این ملت طی نیمقرن با سرکوب هویت ملی جریحهدار شده است اما حتی اینهم واکنش افراطی سرکوبگرایانهی جریان سلطنتطلب را توجیه نمیکند.
@EhsaneAzizi
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
مهرپویا علا
دولتگرایان و شاهنامه فردوسی
امروز بزرگترین خدمتی که کسی میتواند در حق شاهنامه فردوسی به جای بیاورد این است که پس از صدوخردهای سال این اثر را از اسارت جریان ملیگرایی افراطی و دولتپرست و نیز از اسارت دانشکدههای ادبیات که چیزی بیش از شعبههایی از بروکراسی…
امروز بزرگترین خدمتی که کسی میتواند در حق شاهنامه فردوسی به جای بیاورد این است که پس از صدوخردهای سال این اثر را از اسارت جریان ملیگرایی افراطی و دولتپرست و نیز از اسارت دانشکدههای ادبیات که چیزی بیش از شعبههایی از بروکراسی…
👍10👎2😢1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️فقدان انسان و عقل انتقادی در تنازع گفتمانهای ملی و دینی
ص۲
✍احسان عزیزی
بازنشر: ۵ شهریور ۱۴۰۴
در نهایت معتقدم شکافها و گسلهای عمیقی در جامعهی ایران وجود دارد که اتفاقاً ریشههای تاریخی دارند و از گذشتهی یکصد سالهی ما و تجربیاتمان از مشروطه (و حتی پیش از آن) تاکنون جدا نیست. چندقطبیهای خطرناکی که طی دههها انسداد سیاسی چه در دوران پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی، موجب تجمیع نیروها و فشارهایی شدهاند که ممکن است در لحظات و شرایط خاصی سر برآورند و پیامدهای وخیمی به همراه داشته باشند. خیلی خلاصه، انسان ایرانی نتوانسته بین گفتمانهای هویتی خود از در آشتی وارد شود و بین ایرانی بودن و مسلمان بودن خود تعادلی ایجاد کند و درعینحال که هر تعلق قومی و زبانی به فرهنگهای متنوع اقلیم ایران دارد، در پی آبادانی بوموبر و مملکت خود برآید.
پ.ن:
دیدم که استاد و دوست عزیزم دکتر محدثی واکنشها به اهانت به فردوسی را بروز و تجلی بتسازی از فردوسی و تبدیل به دین شدنِ ملیگرایی دانستهاند. فارغ از اینکه ما طرف کدامسوی این دعوا را بگیریم، از استاد بزرگوارم انتظار میرود به عنوان متخصص حوزهی جامعهشناسی دین که دههها در این زمینه تحقیقات میدانی و نظری داشتهاند این بحث را روشن کنند که چگونه چنین واکنشهایی میتواند شکلی از دین جدید باشد؟! هرچند صحبتهای ایشان را در نقد ملیگرایی افراطی و نقد زبان فارسی شنیدهام و از مواضع ایشان آگاهم. مشخص است که ایشان با چه چیز سر ستیز دارند و نقدشان به کدام شکل از ملیگرایی و کدام جریان سیاسی در ایران است. اما چیزی که مشخص نیست مواضع ایشان و امثال ایشان در قبال مسألهی ایران و مفاهیمی چون وطن و هویت ملی و میراث فرهنگی ملت ایران است. البته تا آنجایی که از اساس با مفاهیمی چون ملت و ملت ایران سر تیز نداشته باشند و بپذیریم که به هر طریقی که شده امروز ملتی در این جغرافیای سیاسی(با تمامی تنوعهای فرهنگی و زبانی و قومی) زندگی میکند که مدلول ملت ایران است. آنچه مشخص نیست این است که ایشان و دیگرانی که مانند او میاندیشند دقیقاً از چه چیز دفاع میکنند؟!
@EhsaneAzizi
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
♦️فقدان انسان و عقل انتقادی در تنازع گفتمانهای ملی و دینی
ص۲
✍احسان عزیزی
بازنشر: ۵ شهریور ۱۴۰۴
در نهایت معتقدم شکافها و گسلهای عمیقی در جامعهی ایران وجود دارد که اتفاقاً ریشههای تاریخی دارند و از گذشتهی یکصد سالهی ما و تجربیاتمان از مشروطه (و حتی پیش از آن) تاکنون جدا نیست. چندقطبیهای خطرناکی که طی دههها انسداد سیاسی چه در دوران پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی، موجب تجمیع نیروها و فشارهایی شدهاند که ممکن است در لحظات و شرایط خاصی سر برآورند و پیامدهای وخیمی به همراه داشته باشند. خیلی خلاصه، انسان ایرانی نتوانسته بین گفتمانهای هویتی خود از در آشتی وارد شود و بین ایرانی بودن و مسلمان بودن خود تعادلی ایجاد کند و درعینحال که هر تعلق قومی و زبانی به فرهنگهای متنوع اقلیم ایران دارد، در پی آبادانی بوموبر و مملکت خود برآید.
پ.ن:
دیدم که استاد و دوست عزیزم دکتر محدثی واکنشها به اهانت به فردوسی را بروز و تجلی بتسازی از فردوسی و تبدیل به دین شدنِ ملیگرایی دانستهاند. فارغ از اینکه ما طرف کدامسوی این دعوا را بگیریم، از استاد بزرگوارم انتظار میرود به عنوان متخصص حوزهی جامعهشناسی دین که دههها در این زمینه تحقیقات میدانی و نظری داشتهاند این بحث را روشن کنند که چگونه چنین واکنشهایی میتواند شکلی از دین جدید باشد؟! هرچند صحبتهای ایشان را در نقد ملیگرایی افراطی و نقد زبان فارسی شنیدهام و از مواضع ایشان آگاهم. مشخص است که ایشان با چه چیز سر ستیز دارند و نقدشان به کدام شکل از ملیگرایی و کدام جریان سیاسی در ایران است. اما چیزی که مشخص نیست مواضع ایشان و امثال ایشان در قبال مسألهی ایران و مفاهیمی چون وطن و هویت ملی و میراث فرهنگی ملت ایران است. البته تا آنجایی که از اساس با مفاهیمی چون ملت و ملت ایران سر تیز نداشته باشند و بپذیریم که به هر طریقی که شده امروز ملتی در این جغرافیای سیاسی(با تمامی تنوعهای فرهنگی و زبانی و قومی) زندگی میکند که مدلول ملت ایران است. آنچه مشخص نیست این است که ایشان و دیگرانی که مانند او میاندیشند دقیقاً از چه چیز دفاع میکنند؟!
@EhsaneAzizi
#بت
#طنز
#شاهنامه
#ازادی_بیان
#کتاب_مقدس
#زینب_موسوی
#ملیگرایی_ایرانی
#ابوالقاسم_فردوسی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️ملیگرایی همچون دین جدید در ایران: بتی به نام فردوسی و کتاب مقدسی به نام شاهنامه
✍حسن محدثیی گیلوایی
۴ شهریور ۱۴۰۴
همهی شواهد و علائم و نشانهها بهخوبی نشان میدهند که ملیگرایی در ایران بهمنزلهی دین جدید عمل میکند و مقدسات و اسطورهها و خطوط…
✍حسن محدثیی گیلوایی
۴ شهریور ۱۴۰۴
همهی شواهد و علائم و نشانهها بهخوبی نشان میدهند که ملیگرایی در ایران بهمنزلهی دین جدید عمل میکند و مقدسات و اسطورهها و خطوط…
👍10❤2👎2😢1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️ایران، شاهنامه، زبان فارسی
✍️سیدعبدالمجید الهامی
۵ شهریور ۱۴۰۴
مقدمتا یاد آور می شود این روزها بعضی افراد بر مبنای تمایل شخصی و بعضا در پیروی از بعضی مجامع خاص و سایت ها هویت مملکت و مردم ایران را شاهنامه قلمداد می کنند و مخالفت با این گزینه مخالف با هویت مملکت و مردم می دانند باید به گزینه با دقت و وسواس خاص پرداخت و توضیح داد.
فلات ایران یک سرزمین پهناوری است که شامل اقوام و طوایف متعدد بوده است. وضعیت جغرافیایی ایران به گونه ای بوده که از قوام گرفتن یک زبان واحد و مستقل در ادوار متعدد تاریخ تا حدودی جلوگیری کرده است.
پهنه ایران از سه واحد مجزا در سه گوشه نقشه مملکت تشکیل می شد که گاه به علت سختی موقعیت جغرافیایی و حصن طبیعی که بر گرد فلات بوده، مردم پیرامونی با مردم ساکن در درون این فلات چندان آشنایی نداشته، و بالطبع مراوده و روابط برقرار نمی شده است. وسعت سرزمین و تعدد اقوام نظام امپراطوری فراگیر را بر سرزمین ایران حاکم می کرد که وجه مشخص آن نظام دسپوتیسم شرقی بود که بر مبنای« آب-پایه» عمل می کرد. در طول تاریخ نظام امپراطوری بر مبنای خدا، شهر بر ایران حاکم بوده این نوع حکومت در ایران هنوز هم برقرار است. امروزه بعضی بدون شناخت تاریخ و تاروپود اجتماع وتفکر واندیشه ایران که چگونه کارکردی داشته خواهان تحمیل تمایلات خود هستند.
قابل توضیح است، الفاظی که فردوسی در شاهنامه می آورد مبنای آن شعر است و ذهنیت فردوسی (شاعر) در این مورد تعیین کننده است ومسبب معنا دادن به روایات و مقولات در شاهنامه است. به نوعی روایت فردوسی شعر است وشعر یک هنر است که آفریدگار یک اثر هنری است. این هنر شاید ربطی به محدوثات تاریخی نداشته باشد یا مبنای سیاست وتفکر واندیشه سیاسی نباشد؛ ومی تواند بیان یک داستان وقصه باشد، همانطور که خود فردوسی گفته که این داستانی بود که من آن را راستان کردم (به مضمون ).
بنابراین مفاهیم و روایتی که آورده شده حتی در بخش تاریخی آن (ساسانی ) نمی تواند صرفاً روایت تاریخی باشد ومبنای مستند تاریخی وشالودۀ اندیشه وفکر سیاسی است. به قول دکتر کاتوزیان«اگر چنین بود، نمی شد آن را شعر خواند، ولو این که منظوم باشد.
شعر فردوسی به گفتۀ پرفسور براون، شعری اغلب امپراطوری، ظفر نمون و از سنخ سلطه وقدرت است. شاهنامه مجموعه ای از اساطیر وافسانه ها وحماسه ها و تواریخ صیقل یافته است. این ادعا که شاهنامه سند ناسیونالیسم وپایه سیاست نامه در ایران باستان است، یک ادعای بی پایه و واهی که از زبان متمایل به قدرت و سلطه بیان شده است. چرا که امپراطوری–افسانه ها وحماسه ها ربطی با دولت شهر که یک حقیقت و واقعیت تاریخی است ندارد. آنجاهایی که صحبت از ایرانشهر می شود منظور ایران زمین است وایرانشهر در این مقام به مفهوم فرهنگی آن مراد است. در یک پهنه جغرافیایی وسیع امپراطوری نه یک نظریه سیاسی وبسته ایدئولوژیک فلسفه سیاسی وملی بلکه بیشتر اشاره به برگزیدگان و حاکمین و علائق و سوابق آنها به قبول و یا رد و طعن اخیار و اغیار دارد و نمی توان یک قاعده از حقوق ملت و ربط درونی «آزادی و تکلیف» شهروندی آحاد مردم سخنی به میان آورد.
در زمان ساسانیان مفهوم اجمالی «ایران» مبتنی بر دیانت زردتشتی در کتاب اوستا به نام ایران ویچ نه ایران به مفهوم کشور بلکه به نام سرزمین منشاء آریایی که هنوز لفظ آریایی بر علمای جغرافیا وتاریخ، محل این سرزمین""ایران ویچ"" از سوی اوستا به کجا اطلاق می شود، پدیدار نیست وبیشتر یک تفکر واندیشه رمانتیک است تا واقعیت تاریخی وحقیقتی برگرفته از درون یک واحد ملی یا ملیت است. پدیده سرزمین ایران از همان اوان یک امپراطوری تشکیل شده از ممالک و ایالت ها و ساتراپ ها بود که گاه بوسیله افرادی که از سوی مرکز تعیین می شد اداره می گردید، یا به وسیله شاهان خود ممالک یا خاندان های حکومتگر: اصلاً لفظ شاهنشاه در ایران باستان برگرفته از شاه شاهان است، یعنی مجموعه ای از شاهان که در ممالک تحت حراس به وسیله شاه مرکزی ادارۀ یا هماهنگی می شد.
در بحث ملی گرایی بجای رسیدیم که برای ارضای امیال شخصی مان به چه چیزهایی که متمسک نمی شویم در اوج ناسیونالیسم رمانتیک است که گاها سر به راسیسم و شوونیسم می ساید، حاضر هستیم برای امیال کوتاه مدت منافع استراتژیک وبلند مدت که با هویت وآینده کشور مرتبط است را به باد دهیم. با اطمینان می گویم هر گونه رضایت ویاری به این مسئله در آینده مصایب ونکبه غیر جبران ناپذیری را بهمراه خواهد داشت. با توسل به اوهام و امیال غیر واقعی که از شعر وشاهنامه مستندج و استخراج می شود تمامیت ارضی ایران زیر سوال می رود. ایران کشور تمامی اقوام ساکن در آن است وشاهنامه آرمان یک اقلیت است ونمی تواند سند هویت ملت ایران باشد بلکه سند فارس زبانها است که به آن معتقد هستند.
#شاهنامه
@NewHasanMohaddesi
♦️ایران، شاهنامه، زبان فارسی
✍️سیدعبدالمجید الهامی
۵ شهریور ۱۴۰۴
مقدمتا یاد آور می شود این روزها بعضی افراد بر مبنای تمایل شخصی و بعضا در پیروی از بعضی مجامع خاص و سایت ها هویت مملکت و مردم ایران را شاهنامه قلمداد می کنند و مخالفت با این گزینه مخالف با هویت مملکت و مردم می دانند باید به گزینه با دقت و وسواس خاص پرداخت و توضیح داد.
فلات ایران یک سرزمین پهناوری است که شامل اقوام و طوایف متعدد بوده است. وضعیت جغرافیایی ایران به گونه ای بوده که از قوام گرفتن یک زبان واحد و مستقل در ادوار متعدد تاریخ تا حدودی جلوگیری کرده است.
پهنه ایران از سه واحد مجزا در سه گوشه نقشه مملکت تشکیل می شد که گاه به علت سختی موقعیت جغرافیایی و حصن طبیعی که بر گرد فلات بوده، مردم پیرامونی با مردم ساکن در درون این فلات چندان آشنایی نداشته، و بالطبع مراوده و روابط برقرار نمی شده است. وسعت سرزمین و تعدد اقوام نظام امپراطوری فراگیر را بر سرزمین ایران حاکم می کرد که وجه مشخص آن نظام دسپوتیسم شرقی بود که بر مبنای« آب-پایه» عمل می کرد. در طول تاریخ نظام امپراطوری بر مبنای خدا، شهر بر ایران حاکم بوده این نوع حکومت در ایران هنوز هم برقرار است. امروزه بعضی بدون شناخت تاریخ و تاروپود اجتماع وتفکر واندیشه ایران که چگونه کارکردی داشته خواهان تحمیل تمایلات خود هستند.
قابل توضیح است، الفاظی که فردوسی در شاهنامه می آورد مبنای آن شعر است و ذهنیت فردوسی (شاعر) در این مورد تعیین کننده است ومسبب معنا دادن به روایات و مقولات در شاهنامه است. به نوعی روایت فردوسی شعر است وشعر یک هنر است که آفریدگار یک اثر هنری است. این هنر شاید ربطی به محدوثات تاریخی نداشته باشد یا مبنای سیاست وتفکر واندیشه سیاسی نباشد؛ ومی تواند بیان یک داستان وقصه باشد، همانطور که خود فردوسی گفته که این داستانی بود که من آن را راستان کردم (به مضمون ).
بنابراین مفاهیم و روایتی که آورده شده حتی در بخش تاریخی آن (ساسانی ) نمی تواند صرفاً روایت تاریخی باشد ومبنای مستند تاریخی وشالودۀ اندیشه وفکر سیاسی است. به قول دکتر کاتوزیان«اگر چنین بود، نمی شد آن را شعر خواند، ولو این که منظوم باشد.
شعر فردوسی به گفتۀ پرفسور براون، شعری اغلب امپراطوری، ظفر نمون و از سنخ سلطه وقدرت است. شاهنامه مجموعه ای از اساطیر وافسانه ها وحماسه ها و تواریخ صیقل یافته است. این ادعا که شاهنامه سند ناسیونالیسم وپایه سیاست نامه در ایران باستان است، یک ادعای بی پایه و واهی که از زبان متمایل به قدرت و سلطه بیان شده است. چرا که امپراطوری–افسانه ها وحماسه ها ربطی با دولت شهر که یک حقیقت و واقعیت تاریخی است ندارد. آنجاهایی که صحبت از ایرانشهر می شود منظور ایران زمین است وایرانشهر در این مقام به مفهوم فرهنگی آن مراد است. در یک پهنه جغرافیایی وسیع امپراطوری نه یک نظریه سیاسی وبسته ایدئولوژیک فلسفه سیاسی وملی بلکه بیشتر اشاره به برگزیدگان و حاکمین و علائق و سوابق آنها به قبول و یا رد و طعن اخیار و اغیار دارد و نمی توان یک قاعده از حقوق ملت و ربط درونی «آزادی و تکلیف» شهروندی آحاد مردم سخنی به میان آورد.
در زمان ساسانیان مفهوم اجمالی «ایران» مبتنی بر دیانت زردتشتی در کتاب اوستا به نام ایران ویچ نه ایران به مفهوم کشور بلکه به نام سرزمین منشاء آریایی که هنوز لفظ آریایی بر علمای جغرافیا وتاریخ، محل این سرزمین""ایران ویچ"" از سوی اوستا به کجا اطلاق می شود، پدیدار نیست وبیشتر یک تفکر واندیشه رمانتیک است تا واقعیت تاریخی وحقیقتی برگرفته از درون یک واحد ملی یا ملیت است. پدیده سرزمین ایران از همان اوان یک امپراطوری تشکیل شده از ممالک و ایالت ها و ساتراپ ها بود که گاه بوسیله افرادی که از سوی مرکز تعیین می شد اداره می گردید، یا به وسیله شاهان خود ممالک یا خاندان های حکومتگر: اصلاً لفظ شاهنشاه در ایران باستان برگرفته از شاه شاهان است، یعنی مجموعه ای از شاهان که در ممالک تحت حراس به وسیله شاه مرکزی ادارۀ یا هماهنگی می شد.
در بحث ملی گرایی بجای رسیدیم که برای ارضای امیال شخصی مان به چه چیزهایی که متمسک نمی شویم در اوج ناسیونالیسم رمانتیک است که گاها سر به راسیسم و شوونیسم می ساید، حاضر هستیم برای امیال کوتاه مدت منافع استراتژیک وبلند مدت که با هویت وآینده کشور مرتبط است را به باد دهیم. با اطمینان می گویم هر گونه رضایت ویاری به این مسئله در آینده مصایب ونکبه غیر جبران ناپذیری را بهمراه خواهد داشت. با توسل به اوهام و امیال غیر واقعی که از شعر وشاهنامه مستندج و استخراج می شود تمامیت ارضی ایران زیر سوال می رود. ایران کشور تمامی اقوام ساکن در آن است وشاهنامه آرمان یک اقلیت است ونمی تواند سند هویت ملت ایران باشد بلکه سند فارس زبانها است که به آن معتقد هستند.
#شاهنامه
@NewHasanMohaddesi
👍16👎4👏1🤔1
♦️کلیات روش تحقیق کمی: ادامهی دورهی روش تحقیق
✍حسن محدثیی گیلوایی
۵ شهریور ۱۴۰۴
سالها است که در دانشگاه آزاد اسلامیی تهران مرکز حداقل موظفی را تدریس میکنم و دعوت تدریس در دانشگاههای دیگر را هم نمیپذیرم. از تدریس در بیرون هم بسیار کاسته ام.
درس روش تحقیق را هم به خواست دانشجویان گرامی ام پذیرفتم و مبانیی آن را در سال گذشته تدریس کرده بودم و به این عزیزان وعده داده بودم بر اساس مبانیی تدریس شده، کلیات روش تحقیق کمی و کیفی را هم تدریس کنم.
در تدریس روش تحقیق دریافتم که اغلب کتابهای روش تحقیق در زبان فارسی دچار مشکلات اساسی هستند و خطاهای زیادی در آنها وجود دارد و بیشتر سبب گمراهی میشوند.
فردا دورهی کلیات روش تحقیق کمی را آغاز میکنم. در جلسهی نخست (فردا) مطالعهی یک موضوع واحد را در چهار پارادایم جامعهشناسی (همآهنگیمحوریی عینی، هماهنگیمحوریی انفسی، سلطهمحوریی عینی، و سلطهمحوریی انفسی) مورد بحث قرار میدهم و روشهای تحقیق بهکار گرفته شده در مطالعهی این موضوع واحد را در چهار پارادایم مختلف شرح خواهم داد.
#روش_تحقیق
#روش_تحقیق_کمی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۵ شهریور ۱۴۰۴
سالها است که در دانشگاه آزاد اسلامیی تهران مرکز حداقل موظفی را تدریس میکنم و دعوت تدریس در دانشگاههای دیگر را هم نمیپذیرم. از تدریس در بیرون هم بسیار کاسته ام.
درس روش تحقیق را هم به خواست دانشجویان گرامی ام پذیرفتم و مبانیی آن را در سال گذشته تدریس کرده بودم و به این عزیزان وعده داده بودم بر اساس مبانیی تدریس شده، کلیات روش تحقیق کمی و کیفی را هم تدریس کنم.
در تدریس روش تحقیق دریافتم که اغلب کتابهای روش تحقیق در زبان فارسی دچار مشکلات اساسی هستند و خطاهای زیادی در آنها وجود دارد و بیشتر سبب گمراهی میشوند.
فردا دورهی کلیات روش تحقیق کمی را آغاز میکنم. در جلسهی نخست (فردا) مطالعهی یک موضوع واحد را در چهار پارادایم جامعهشناسی (همآهنگیمحوریی عینی، هماهنگیمحوریی انفسی، سلطهمحوریی عینی، و سلطهمحوریی انفسی) مورد بحث قرار میدهم و روشهای تحقیق بهکار گرفته شده در مطالعهی این موضوع واحد را در چهار پارادایم مختلف شرح خواهم داد.
#روش_تحقیق
#روش_تحقیق_کمی
@NewHasanMohaddesi
❤3👌2👎1