Forwarded from قرآنپژوهی
شواهد سکهشناسیِ وجود تاریخیِ شخصی به نام محمد
@QuranPazhoohi
@QuranPazhoohi
Forwarded from قرآنپژوهی
شواهد کتیبهایِ وجود تاریخیِ شخصی به نام محمد
@QuranPazhoohi
@QuranPazhoohi
Forwarded from قرآنپژوهی
دیگر شواهد تاریخیِ وجود تاریخیِ شخصی به نام محمد
@QuranPazhoohi
@QuranPazhoohi
Forwarded from هیبت رستمی
آیا خدا دلش برای بندگانش می سوزد و دعاهایشان را مستجاب می کند؟
پاسخ: خیر! چرا؟ چون اگر خدا بر اساس سلیقه و پسند بندگان رفتار کند و دعایشان را بپذیرد، نظم و قانون مندی هستی فرو می ریزد و چیزی از آن باقی نمی ماند، پس خدا دلسوزی نمی کند و دعا را اجابت نمی کند. از همین رو، در سنتِ الله دگرسانی و تبَدَُل هرگز راه ندارد.
ابن عربی، رحمت را مترادف با مشیت الهی و به معنای فراگیرترین قانون هستی می داند. رحمت خدا همه چیز را در بر می گیرد، اعم از این که با طبع ما سازگار باشد یا نباشد. خیر باشد یا شر. برای خدا اهمیتی ندارد که آن چه موجود می شود با خواستۀ این یا آن فرد سازگار است یا ناسازگار، زیرا سازگاری و ناسازگاری دو امر اعتباری اند که در حقیقت اشیاء و افعال دخیل نیستند. عامۀ مردم که حق را از راهِ خردهایشان می شناسند، بنا به اعتقاداتِ خود از خدا می خواهند که مشمول رحمتشان کند و این عینِ حجاب است، زیرا حقِّ مخلوق، برساختۀ اعتقاد آنانست. پس آن گاه که خدا را می خوانند تا رحمتشان کند، در حقیقت خدایانی را که آفریدۀ اعتقاد آن هاست، می خوانند تا گناهان و نافرمانی هایشان را بیامرزد.
https://www.group-telegram.com/khoraniheibat
Telegram
هیبت رستمی
تنها به نیروی پُرسایی است که می توان به درکی از صیرورت و شدن نایل شد. پرسش زهدانِ تولد مجدد و نوزایش ماست.
ارتباط https://www.group-telegram.com/r_heibat
ارتباط https://www.group-telegram.com/r_heibat
Forwarded from علّامه محمّدرضا حکیمے
🔴اکنون ۴ سال است که محمّدرضا حکیمی از میان ما رفته و میراثی ارزشمند از معنویت، کتابها، مقالات و خاطرات خویش به جای نهاده است. از مجموعه ۱۲ جلدی «الحیات» که به شهادت خوانندگانش «کار همه را با اسلام،یکسره کرد» تا «دانش مسلمین» و «مکتب تفکیک» و از «مرام جاودانه» و «پیام جاودانه» تا «عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف».
او بهترین بهره را از هشتاد و شش سال عمر خویش برد و الگویی از یک زندگی زاهدانه، عالمانه و اخلاقی را در عین ستیهندگی با ظالمان و دفاع از مظلومان در برابر دیدگان ما نهاد.
از او باید بسیار گفت و نوشت. آنقدر که همگان بدانند آنچه به نام اسلام در جریان است، نسبتی با قرآن و روایات ندارد. آنقدر که عقلانیت جعفری در جامعه حاکم گردد و انسانیت و اخلاق در مناسبات اجتماعی فراگیر شود. آنقدر که فقر و بیعدالتی از جامعه رخت بربندد و همگان از آزادی و رفاه بهرهمند گردند. آنقدر که از دو مفهوم «انسان» و «انسانیت»، یکی در کوچهها سرگردان نباشد و دیگری در کتابها.
۳۱ مرداد سالروز وفات استاد محمدرضا حیکمی را یاد میداریم.
@allamehhakimi
او بهترین بهره را از هشتاد و شش سال عمر خویش برد و الگویی از یک زندگی زاهدانه، عالمانه و اخلاقی را در عین ستیهندگی با ظالمان و دفاع از مظلومان در برابر دیدگان ما نهاد.
از او باید بسیار گفت و نوشت. آنقدر که همگان بدانند آنچه به نام اسلام در جریان است، نسبتی با قرآن و روایات ندارد. آنقدر که عقلانیت جعفری در جامعه حاکم گردد و انسانیت و اخلاق در مناسبات اجتماعی فراگیر شود. آنقدر که فقر و بیعدالتی از جامعه رخت بربندد و همگان از آزادی و رفاه بهرهمند گردند. آنقدر که از دو مفهوم «انسان» و «انسانیت»، یکی در کوچهها سرگردان نباشد و دیگری در کتابها.
۳۱ مرداد سالروز وفات استاد محمدرضا حیکمی را یاد میداریم.
@allamehhakimi
Forwarded from فرهاد شفتی
قرآن به منزلهی منازل السائرینِ محمد (ص) - (۱ از ۳)
(بازفرست از سه سال پیش، اینبار با ترجمهی کامل آیات و کمی ویراستاری و افزودن در توضیحات)
🍃یکی از زیباییهای قرآن، نقش آن در هدایت، تصحیح، یادآوری و تشویق پیامبر است. با خواندن این آیات تصویری کاملا بشرگونه از پیامبر میگیریم. انسانی که مانند انسانها، نیاز به هدایت و تذکار (پند و یادآوری) الهی دارد.
🍃قرآن که میگوید «بگو جز این نیست که من بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود ... (۱۸:۱۱۰)»، یعنی همان خصوصیات چالشانگیزی که بنا بر آیات قرآن انسان به آنها دچار است در پیامبر نیز میباشد.
🍃با درک چنین تصویری از پیامبر است که متوجهی بزرگی او، شأن انسانی فوقالعادهاش، و عظمت کاری که به انجام رساند میشویم. قرآن پیش از آنکه دیگران را هدایت کند، پیامبر را هدایت میکند. یک بار خواندن قرآن به منزلهی منازل السائرینِ محمد، خواننده را مدهوش و عاشق روح بلند و پاک پیامبر میکند و ازدیدن تازیانهی سلوک بر سینهی گشودهی او به وَجد میآورد.
🍃آن پیامبری که توانی فراتر از قدرت بشری دارد، بر زمین و آسمان چیره است و از گذشته و آینده آگاه، و از مور و ملخ تا جنّ و فرشته فرمانبردار اویند، ممکن است برخی منابر را پر رونق و بعضی مخاطبان را انگشت به دهان کند اما نه با پیامبری که قرآن معرفی میکند نسبتی دارد و نه میتواند برای انسانها اسوه باشد (۳۳:۲۱)، که اسوهی هر کسی باید از جنس او باشد، با همان آرزوها، و با همان محدودیتهای ذاتی و با همان دردها.
🍃گزیدهای اندک از بسیاری از آیات قرآن که پیامبر را مانند بشری عادی خطاب میکنند، و از دغدغههای او برای مردمش میگویند، بدون ترتیب خاصی، در اینجا آوردهام. همهی ترجمههای آیات را از محمد مهدی فولادوند نقل کردهام تا منبعی غیر از من آیات را توضیح داده باشد:
▫️و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو: «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است، هدايت كند.» (۱۸:۲۳, ۱۸:۲۴)
▫️پس همان گونه كه پيامبرانِ نستوه، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده ... .(۴۶:۳۵)
▫️بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مىدانستم قطعاً خير بيشترى مىاندوختم و هرگز به من آسيبى نمىرسيد. من جز بيمدهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مىآورند، نيستم.» (۷:۱۸۸)
▫️در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمىتوانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مىكند، و او به راهيافتگان داناتر است. (۲۸:۵۶)
▫️... تو نمىدانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ... . (۴۲:۵۲)
▫️ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مىكنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بىخبران بودى. (۱۲:۳)
▫️و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود ... . (۲۸:۸۶)
▫️بگو: «من از [ميان] پيامبران، نو درآمدى نبودم و نمىدانم با من و با شما چه معاملهاى خواهد شد ... .(۴۶:۹)
▫️پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست؛ و براى گناه خويش آمرزش جوى، و براى مردان و زنان با ايمان ... . (۴۷:۱۹)
▫️پس صبر كن كه وعدهی خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش. (۴۰:۵۵)
@farhadshafti
ادامه 👇
(بازفرست از سه سال پیش، اینبار با ترجمهی کامل آیات و کمی ویراستاری و افزودن در توضیحات)
🍃یکی از زیباییهای قرآن، نقش آن در هدایت، تصحیح، یادآوری و تشویق پیامبر است. با خواندن این آیات تصویری کاملا بشرگونه از پیامبر میگیریم. انسانی که مانند انسانها، نیاز به هدایت و تذکار (پند و یادآوری) الهی دارد.
🍃قرآن که میگوید «بگو جز این نیست که من بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود ... (۱۸:۱۱۰)»، یعنی همان خصوصیات چالشانگیزی که بنا بر آیات قرآن انسان به آنها دچار است در پیامبر نیز میباشد.
🍃با درک چنین تصویری از پیامبر است که متوجهی بزرگی او، شأن انسانی فوقالعادهاش، و عظمت کاری که به انجام رساند میشویم. قرآن پیش از آنکه دیگران را هدایت کند، پیامبر را هدایت میکند. یک بار خواندن قرآن به منزلهی منازل السائرینِ محمد، خواننده را مدهوش و عاشق روح بلند و پاک پیامبر میکند و ازدیدن تازیانهی سلوک بر سینهی گشودهی او به وَجد میآورد.
🍃آن پیامبری که توانی فراتر از قدرت بشری دارد، بر زمین و آسمان چیره است و از گذشته و آینده آگاه، و از مور و ملخ تا جنّ و فرشته فرمانبردار اویند، ممکن است برخی منابر را پر رونق و بعضی مخاطبان را انگشت به دهان کند اما نه با پیامبری که قرآن معرفی میکند نسبتی دارد و نه میتواند برای انسانها اسوه باشد (۳۳:۲۱)، که اسوهی هر کسی باید از جنس او باشد، با همان آرزوها، و با همان محدودیتهای ذاتی و با همان دردها.
🍃گزیدهای اندک از بسیاری از آیات قرآن که پیامبر را مانند بشری عادی خطاب میکنند، و از دغدغههای او برای مردمش میگویند، بدون ترتیب خاصی، در اینجا آوردهام. همهی ترجمههای آیات را از محمد مهدی فولادوند نقل کردهام تا منبعی غیر از من آیات را توضیح داده باشد:
▫️و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو: «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است، هدايت كند.» (۱۸:۲۳, ۱۸:۲۴)
▫️پس همان گونه كه پيامبرانِ نستوه، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده ... .(۴۶:۳۵)
▫️بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مىدانستم قطعاً خير بيشترى مىاندوختم و هرگز به من آسيبى نمىرسيد. من جز بيمدهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مىآورند، نيستم.» (۷:۱۸۸)
▫️در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمىتوانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مىكند، و او به راهيافتگان داناتر است. (۲۸:۵۶)
▫️... تو نمىدانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ... . (۴۲:۵۲)
▫️ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مىكنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بىخبران بودى. (۱۲:۳)
▫️و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود ... . (۲۸:۸۶)
▫️بگو: «من از [ميان] پيامبران، نو درآمدى نبودم و نمىدانم با من و با شما چه معاملهاى خواهد شد ... .(۴۶:۹)
▫️پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست؛ و براى گناه خويش آمرزش جوى، و براى مردان و زنان با ايمان ... . (۴۷:۱۹)
▫️پس صبر كن كه وعدهی خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش. (۴۰:۵۵)
@farhadshafti
ادامه 👇
Forwarded from فرهاد شفتی
👆 قرآن به منزلهی منازل السائرینِ محمد (ص) - (۲ از ۳)
▫️... و از مردم میترسيدى، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى ... .(۳۳:۳۷)
▫️[آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش. (۳:۶۰)
▫️حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى. (۲:۱۴۷)
▫️و گفتند: «تا از زمين چشمهاى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى، يا چنان كه ادعا مىكنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى، يا براى تو خانهاى از طلا [كارى] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم.» بگو: «پاك است پروردگار من، آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم؟» (۱۷:۹۰ تا ۱۷:۹۳)
▫️خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟ (۹:۴۳)
▫️و بدين سان آن [قرآن] را فرمانى روشن نازل كرديم، و اگر پس از دانشى كه به تو رسيده [باز] از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا هيچ دوست و حمايتگرى نخواهى داشت. (۱۳:۳۷)
▫️مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند. (۳:۱۹۶)
▫️و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده، داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان بر حذر باش؛ مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند ... . (۵:۴۹)
▫️و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بىصداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش. (۷:۲۰۵)
▫️و مبادا تو برخى از آنچه را كه به سويت وحى میشود ترك گويى و سينهات بدان تنگ گردد كه مىگويند: «چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده يا فرشتهاى با او نيامده است؟» تو فقط هشداردهندهاى، و خدا بر هر چيزى نگهبان است.(۱۱:۱۲)
▫️و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كردهايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. و اگر تو را استوار نمىداشتيم، قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى. در آن صورت، حتماً تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مىچشانيديم، آن گاه در برابر ما براى خود ياورى نمىيافتى. (۱۷:۷۳ تا ۱۷:۷۵)
▫️و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مىروند از ايشان روى برتاب، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت، پس از توجّه، [ديگر] با قوم ستمكار منشين.(۶:۶۸)
▫️ و اگر بخواهيم، قطعاً آنچه را به تو وحى كردهايم مىبريم، آن گاه براى [حفظ] آن، در برابر ما، براى خود مدافعى نمىيابى (۱۷:۸۶).
▫️و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد ... .(۹:۸۵)
▫️و اگر از آنچه به سوى تو نازل كردهايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مىخواندند بپرس. قطعاً حقّ از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش. (۱۰:۹۴)
▫️و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند، شكيبايى پيشه كن، و دو ديدهات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساختهايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس] كارش بر زيادهروى است، اطاعت مكن. (۱۸:۲۸)
▫️ و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب] بر مىخيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى. (۵۲:۴۸)
▫️اى پيامبر، از خدا پروا بدار و كافران و منافقان را فرمان مبر، كه خدا همواره داناى حكيم است. و آنچه را كه از جانب پروردگارت به سوى تو وحى مىشود، پيروى كن كه خدا همواره به آنچه مىكنيد آگاه است. و بر خدا اعتماد كن، همين بس كه خدا نگهبان [تو] ست. (۳۳:۱ تا ۳۳:۳)
▫️پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز، و مانند همدم ماهى [يونس] مباش؛ آن گاه كه اندوهزده ندا درداد. (۶۸:۴۸)
@farhadshafti
ادامه 👇
▫️... و از مردم میترسيدى، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى ... .(۳۳:۳۷)
▫️[آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش. (۳:۶۰)
▫️حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى. (۲:۱۴۷)
▫️و گفتند: «تا از زمين چشمهاى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى، يا چنان كه ادعا مىكنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى، يا براى تو خانهاى از طلا [كارى] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم.» بگو: «پاك است پروردگار من، آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم؟» (۱۷:۹۰ تا ۱۷:۹۳)
▫️خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟ (۹:۴۳)
▫️و بدين سان آن [قرآن] را فرمانى روشن نازل كرديم، و اگر پس از دانشى كه به تو رسيده [باز] از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا هيچ دوست و حمايتگرى نخواهى داشت. (۱۳:۳۷)
▫️مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند. (۳:۱۹۶)
▫️و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده، داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان بر حذر باش؛ مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند ... . (۵:۴۹)
▫️و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بىصداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش. (۷:۲۰۵)
▫️و مبادا تو برخى از آنچه را كه به سويت وحى میشود ترك گويى و سينهات بدان تنگ گردد كه مىگويند: «چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده يا فرشتهاى با او نيامده است؟» تو فقط هشداردهندهاى، و خدا بر هر چيزى نگهبان است.(۱۱:۱۲)
▫️و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كردهايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. و اگر تو را استوار نمىداشتيم، قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى. در آن صورت، حتماً تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مىچشانيديم، آن گاه در برابر ما براى خود ياورى نمىيافتى. (۱۷:۷۳ تا ۱۷:۷۵)
▫️و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مىروند از ايشان روى برتاب، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت، پس از توجّه، [ديگر] با قوم ستمكار منشين.(۶:۶۸)
▫️ و اگر بخواهيم، قطعاً آنچه را به تو وحى كردهايم مىبريم، آن گاه براى [حفظ] آن، در برابر ما، براى خود مدافعى نمىيابى (۱۷:۸۶).
▫️و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد ... .(۹:۸۵)
▫️و اگر از آنچه به سوى تو نازل كردهايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مىخواندند بپرس. قطعاً حقّ از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش. (۱۰:۹۴)
▫️و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند، شكيبايى پيشه كن، و دو ديدهات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساختهايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس] كارش بر زيادهروى است، اطاعت مكن. (۱۸:۲۸)
▫️ و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب] بر مىخيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى. (۵۲:۴۸)
▫️اى پيامبر، از خدا پروا بدار و كافران و منافقان را فرمان مبر، كه خدا همواره داناى حكيم است. و آنچه را كه از جانب پروردگارت به سوى تو وحى مىشود، پيروى كن كه خدا همواره به آنچه مىكنيد آگاه است. و بر خدا اعتماد كن، همين بس كه خدا نگهبان [تو] ست. (۳۳:۱ تا ۳۳:۳)
▫️پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز، و مانند همدم ماهى [يونس] مباش؛ آن گاه كه اندوهزده ندا درداد. (۶۸:۴۸)
@farhadshafti
ادامه 👇
Forwarded from فرهاد شفتی
👆 قرآن به منزلهی منازل السائرینِ محمد (ص) - (۳ از ۳)
🍃بله بدون شک یادآوری و پند لزوما به این معنی نیست که مخاطب خطایی کرده، و بی تردید آنچه میتوان از آن به گناه پیامبر(ان) تعبیر کرد بر سبیل حسنات الأبرار سيئات المقربين است، اما از ریشه منکر معنی چنین آیاتی شدن انصافا ذوق و بداههپردازی میطلبد. توجیه بعضی مفسران برای برگرداندن معنی برخی از این آیات واقعا "شگفتانگیز" است. میتوان پرسید آخر کدام منبعِ معتبرتر از قرآن، مفسّر را وا میدارد که در پی راهی برای توجیه آیات اینگونه باشد. در برابر، آن دسته از مفسران که در بین منابع نقلی دین، قرآن را در شناخت پیامبر اصل قرار دادهاند کمتر در پی توجیه آیاتی از این دست بودهاند.
🍂 همین ارتباط تنگاتنگ و عاشقانهی «منازل السائرینی»، هدایت و جذب الهی و اراده و شوق انسانی، است که محمد مصطفی را رحمتی برای همگان (۲۱:۱۰۷)، بر اخلاقی برتر (۶۸:۴)، نرمخو (۳:۱۵۹)، نه مامور به اجبار که مامور به پند دادن (۵۰:۴۵)، و نه نگهبان و وکیل (۶:۱۰۴، ۱۰:۱۰۸) که دلسوزِ رنج مردمش (۹:۱۲۸) میسازد.
@farhadshafti
🍃بله بدون شک یادآوری و پند لزوما به این معنی نیست که مخاطب خطایی کرده، و بی تردید آنچه میتوان از آن به گناه پیامبر(ان) تعبیر کرد بر سبیل حسنات الأبرار سيئات المقربين است، اما از ریشه منکر معنی چنین آیاتی شدن انصافا ذوق و بداههپردازی میطلبد. توجیه بعضی مفسران برای برگرداندن معنی برخی از این آیات واقعا "شگفتانگیز" است. میتوان پرسید آخر کدام منبعِ معتبرتر از قرآن، مفسّر را وا میدارد که در پی راهی برای توجیه آیات اینگونه باشد. در برابر، آن دسته از مفسران که در بین منابع نقلی دین، قرآن را در شناخت پیامبر اصل قرار دادهاند کمتر در پی توجیه آیاتی از این دست بودهاند.
🍂 همین ارتباط تنگاتنگ و عاشقانهی «منازل السائرینی»، هدایت و جذب الهی و اراده و شوق انسانی، است که محمد مصطفی را رحمتی برای همگان (۲۱:۱۰۷)، بر اخلاقی برتر (۶۸:۴)، نرمخو (۳:۱۵۹)، نه مامور به اجبار که مامور به پند دادن (۵۰:۴۵)، و نه نگهبان و وکیل (۶:۱۰۴، ۱۰:۱۰۸) که دلسوزِ رنج مردمش (۹:۱۲۸) میسازد.
@farhadshafti
Forwarded from سهند ایرانمهر
بُلینا بقوم یظنون
ان الله لم یهد سِواهم!
به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند
خدا جز آنها کس دیگری را هدایت نکرده است!
" ابو علی سینا "
بزرگداشت ابنسینا و روز پزشک
@sahandiranmehr
ان الله لم یهد سِواهم!
به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند
خدا جز آنها کس دیگری را هدایت نکرده است!
" ابو علی سینا "
بزرگداشت ابنسینا و روز پزشک
@sahandiranmehr
Forwarded from سهند ایرانمهر
این متن طنز را چندی پیش نوشته بودم. امروز سالگرد درگذشت اینسیناست و بیمناسبت ندیدم که آن را بازنشر کنم:
✔️تعلیق عضویت ابنسینا در هیاتعلمی دانشگاه
✍️سهند ایرانمهر
باسمهتعالی
«آنچه ملتها را میسازد دانشگاه سالم و استاد بیغرض مثل اساتید جدیدالاستخدام است»
جناب آقای ابوعلی حسینبنعبداللهبن حسنبن علیبنسینا مشهور به ابنسینا
به موجب این ابلاغیه به اطلاع میرساند:
عضویت جنابعالی در هیات علمی آن دانشگاه به دلایلی که در ذیل خواهد آمد، تعلیق خواهد شد و طبیعتا اجازه تدریس نیز نخواهید داشت، این دلایل کاملا قانونی عبارتند از:
۱- سوء رفتار و ترویج مطالب الحادی در کلاس و ایراد شبهه در اینکه :«خداوند لایتغیر چگونه بر علوم ناظر بر امور متغیر احاطه دارد».
۲- بنابر گزارشها، جنابعالی در نمط چهارم «اشارات و تنبیهات» سخنان سخیفی را در مورد عشق مرقوم کردهاید که در تقابل با طرح تفکیکجنسیتی است بدیهی است قضاوت در مورد برخی سخنان شما در باب معجزه ، قیامت و یکسانی قوانین زیستی میان انسان(اشرف مخلوقات) و موجوداتی مثل موش(که حکیم بابصیرت ابنرشد هم بر ناصواب بودن آن تاکید داشتهاند) برعهده علمای اعلام است.
۳-ترویج نگاه الحادی در قالب نظریه«انسان معلق» که احتمالا نام آن را هم ازیک فیلم مبتذل هالیوودی (bird man) اخذ نمودهاید.
۴- موارد گزارش شدهای از انحراف جنسی که ظاهرا مشمول عقابالهی و درد قولنج جنابعالی شده است و میتواند توضیح دهد که چرا همچنان عَزَباوغلی باقی مانده و ازدواج نکردهاید.
۵-شانتاژ خبری رسانههای بیگانه همسو با جنابعالی علیه دانشمند با بصیرت اماممحمد غزالی و متهم کردن ایشان به اینکه کتاب «دانشنامه علایی» را کپی کرده و به اسم :«مقاصد فلاسفه»مقدمه «تهافت الفلاسفه»کردهاند.
۶-نشخوار القائات آتهئیستها مبنی بر تفوق منطق ریاضی بر اراده خالق و ناتوانی خداوند بر اینکه بتواند از جمع بین عدد دو و دو، عدد پنج را بدست بیاورد.
۷-ترویج نگاه الحادی و قابل توجیه ندانستن حدوث زماني جهان و دفاع از قدیم بودن جهان.
۸- گزارش اداره گزینش ثابت کرده است که جنابعالی متولد ازبکستان از پدری اهل افغانستان هستید و بدیهی است که علیرغم تعلق به فرهنگ ایرانشهری با قواعد موجود و مرزهای جغرافیای کنونی عنصری غیرایرانی هستید و اشتغال جنابعالی فاقد وجه قانونی است.(خوشبختانه پیشتر و قبل از حذف دفترچه برادران سازمان تامین اجتماعی این نکته را بر حذف تصویر جنابعالی بر دفترچههای بیمه در نظر داشتهاند).
۹- تشویش اذهان عمومی و تبلیغات سوء علیه مسئولین و نامزدهای انتخاباتی خدمتگزار طبق گزارشها که در جایی فرمودهاید:
بُلینا بقوم یظنون
ان الله لم یهد سِواهم!
به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند
خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده است.
۱۰- عدم رعایت اخلاق و مراتب سنی چنانکه سمت «ابنمسکویه» گردو پرتاب کردهاید و گفتهاید:«مساحتش را حساب کن!» گزارشها میگوید که جنابعالی توصیه ایشان به اینکه:«اول برو کتاب طهاره الاعراق رو بخون و بعد بیا» را به تختکفش خود گرفتهاید.
🔸در پایان، هرچند با انتصاب یکی از نیروهای خادم عرصه عمومی و متخصص در برانگیختن شور مردمی ونیز برخی مجریان سیما، به جای جنابعالی، جلوی خلل و فرج نفوذ امثالکم در سنگر دانشگاه گرفته میشود اما انتظار میرود با نجابت رفتار کرده و در رسانهها بالاخص در برابر کارشناسان مختلف تلویزیونی و رادیویی حاشیه نسازید و اجازه بدهید متخصصان طب سنتی در عطاریها ، نسخ مدنظر خود را به اسم شما به خلقالله عرضه کنند و برخی مسوولان در تریبونها پُز شما را به فرنگیهایی بدهند که هرچه دارند از ما کپی کردهاند.
@sahandiranmehr
✔️تعلیق عضویت ابنسینا در هیاتعلمی دانشگاه
✍️سهند ایرانمهر
باسمهتعالی
«آنچه ملتها را میسازد دانشگاه سالم و استاد بیغرض مثل اساتید جدیدالاستخدام است»
جناب آقای ابوعلی حسینبنعبداللهبن حسنبن علیبنسینا مشهور به ابنسینا
به موجب این ابلاغیه به اطلاع میرساند:
عضویت جنابعالی در هیات علمی آن دانشگاه به دلایلی که در ذیل خواهد آمد، تعلیق خواهد شد و طبیعتا اجازه تدریس نیز نخواهید داشت، این دلایل کاملا قانونی عبارتند از:
۱- سوء رفتار و ترویج مطالب الحادی در کلاس و ایراد شبهه در اینکه :«خداوند لایتغیر چگونه بر علوم ناظر بر امور متغیر احاطه دارد».
۲- بنابر گزارشها، جنابعالی در نمط چهارم «اشارات و تنبیهات» سخنان سخیفی را در مورد عشق مرقوم کردهاید که در تقابل با طرح تفکیکجنسیتی است بدیهی است قضاوت در مورد برخی سخنان شما در باب معجزه ، قیامت و یکسانی قوانین زیستی میان انسان(اشرف مخلوقات) و موجوداتی مثل موش(که حکیم بابصیرت ابنرشد هم بر ناصواب بودن آن تاکید داشتهاند) برعهده علمای اعلام است.
۳-ترویج نگاه الحادی در قالب نظریه«انسان معلق» که احتمالا نام آن را هم ازیک فیلم مبتذل هالیوودی (bird man) اخذ نمودهاید.
۴- موارد گزارش شدهای از انحراف جنسی که ظاهرا مشمول عقابالهی و درد قولنج جنابعالی شده است و میتواند توضیح دهد که چرا همچنان عَزَباوغلی باقی مانده و ازدواج نکردهاید.
۵-شانتاژ خبری رسانههای بیگانه همسو با جنابعالی علیه دانشمند با بصیرت اماممحمد غزالی و متهم کردن ایشان به اینکه کتاب «دانشنامه علایی» را کپی کرده و به اسم :«مقاصد فلاسفه»مقدمه «تهافت الفلاسفه»کردهاند.
۶-نشخوار القائات آتهئیستها مبنی بر تفوق منطق ریاضی بر اراده خالق و ناتوانی خداوند بر اینکه بتواند از جمع بین عدد دو و دو، عدد پنج را بدست بیاورد.
۷-ترویج نگاه الحادی و قابل توجیه ندانستن حدوث زماني جهان و دفاع از قدیم بودن جهان.
۸- گزارش اداره گزینش ثابت کرده است که جنابعالی متولد ازبکستان از پدری اهل افغانستان هستید و بدیهی است که علیرغم تعلق به فرهنگ ایرانشهری با قواعد موجود و مرزهای جغرافیای کنونی عنصری غیرایرانی هستید و اشتغال جنابعالی فاقد وجه قانونی است.(خوشبختانه پیشتر و قبل از حذف دفترچه برادران سازمان تامین اجتماعی این نکته را بر حذف تصویر جنابعالی بر دفترچههای بیمه در نظر داشتهاند).
۹- تشویش اذهان عمومی و تبلیغات سوء علیه مسئولین و نامزدهای انتخاباتی خدمتگزار طبق گزارشها که در جایی فرمودهاید:
بُلینا بقوم یظنون
ان الله لم یهد سِواهم!
به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند
خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده است.
۱۰- عدم رعایت اخلاق و مراتب سنی چنانکه سمت «ابنمسکویه» گردو پرتاب کردهاید و گفتهاید:«مساحتش را حساب کن!» گزارشها میگوید که جنابعالی توصیه ایشان به اینکه:«اول برو کتاب طهاره الاعراق رو بخون و بعد بیا» را به تختکفش خود گرفتهاید.
🔸در پایان، هرچند با انتصاب یکی از نیروهای خادم عرصه عمومی و متخصص در برانگیختن شور مردمی ونیز برخی مجریان سیما، به جای جنابعالی، جلوی خلل و فرج نفوذ امثالکم در سنگر دانشگاه گرفته میشود اما انتظار میرود با نجابت رفتار کرده و در رسانهها بالاخص در برابر کارشناسان مختلف تلویزیونی و رادیویی حاشیه نسازید و اجازه بدهید متخصصان طب سنتی در عطاریها ، نسخ مدنظر خود را به اسم شما به خلقالله عرضه کنند و برخی مسوولان در تریبونها پُز شما را به فرنگیهایی بدهند که هرچه دارند از ما کپی کردهاند.
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
Forwarded from هیبت رستمی
دورۀ مغول و عصر استثناییِ برابری زن با مرد
مغول با وجود معایب بسیار، دو ویژگی قابل اعتنا داشت:
🔸«ملل مهاجم همواره مغلوب فرهنگ و تمدن ایرانیان شده اند». گزارۀ پیش رو به انحاء گوناگون بازتولید می گردد و در افواهِ بسیاری از ایرانیان می چرخد. به خاطر تکرار و تأکید به صورت امری بدیهی و خدشه ناپذیر در آمده و تردید در فحوای گزاره جرمی بزرگ است. کسی که بخواهد و جرأت کند از آن بداهت زدایی نماید با برچسب سفاهت بدرقه می شود. چرا این فرهنگ نیرومند - که وحشی و بربر در کارگاهِ و کارخانۀ فرهنگیش به کسوت متمدن و فرزانه در می آیند - در زمینۀ نگاهبانی از مرزهای جغرافیائیش و مقاومت در برابر مهاجمان این همه عاجز و مستأصل بوده است؟ این گزاره بیشتر به دردِ تفاخر و رجزخوانی در کوچه های بن بست می خورد. توجیهی نا به روال که از آوندِ استیصال و روحیۀ تسلیم ارتزاق می کند؛ عذر بدتر از گناهی که به زوال اراده دامن می زند و مصالحه با مهاجم را بر پایداری در برابرش ترجیح می دهد.
🔸سیدجواد طباطبایی در «دیباچه ای بر نظریۀ انحطاط ایران» می کوشد، طرحی از نظریۀ انحطاط ایران ارائه دهد. او تصریح می کند: «با یورش مغولان دوره ای در تاریخ ایران آغاز شد که نوعی از توجیه وضعیت موجود که ناشی از روحیۀ تسلیم - دست کم - در میان نخبگان است، به چشم می خورد. این که خواجه نظام الملک سبب چیرگی ترکان را گناهکاری ایرانیان و عطاملک جوینی چنگیز را عذاب خدا می دانند، دلیل بر روحیۀ تسلیمی است که بر ایرانیان حاکم شده بود... فرهنگ و تمدن ایرانی نیروهای زنده و زایندۀ خود را از دست می دهد که مصالحه جانشین پایداری می شود، اما این مصالحه در واقع، توهمی بود که جانشین آگاهی از نوعی زوال و فقدان نظریه انحطاط شد... ایرانیان با گذشت زمان به وضعیت موجود خوگر شدند و آگاهی از هویت ایرانی به تدریج رو به زوال گذاشت و با این زوال تدریجی نیروهای پایداری ایرانی نیز دستخوش انحطاط شد، بی آن که وجدان ایرانیان را به چالشی جدی فرا خواند».
🔸مغول برای ما تداعیِ توحش و ایلغار و خون ریزی است. با وجود معایب بسیار، دست کم دو ویژگی قابل اعتنا دارد: وجودِ «یاسا» در نحوۀ حکمرانی و برابری زن با مرد در قلمرو مناسبات اجتماعی و سیاسی. چنگیز «برای ادارۀ سرزمین پهناورش اصول و قوانینی وضع کرد که به «یاسانامۀ بزرگ» یا «یاسای چنگیز» معروف است و بر سنت های مغولی استوار بود. چنگیز دست به اصلاح زد و به گفتۀ عطاملک جوینی، هر مصلحتی را دستوری و هر گناهی را حدی پدید آورد، مجازات دروغ مرگ بود. دزدی، زنا، فرار از جنگ، جاسوسی، خیانت و آلودهکردن آب و نظایر آن نیز کیفر مرگ داشت. چنگیز در سایۀ اجرای این قوانین سخت و خشن، چنان امنیتی بهوجود آورد که در خطۀ پهناور میان ایران و توران اگر با سینیِ زر میرفتی، تجاوزی صورت نمیگرفت. او به هیچ دینی تعصب نمی ورزید و پیروان ادیان به شرط عدم تجاوز به آزادی دیگران در انجام مراسم خود آزاد بودند».
🔸شیرین بیانی در کتابِ «زن در ایران عصر مغول» به جایگاه زن مغولی در سیاست و اجتماع می پردازد و معتقد است: در ادوار گوناگون تاریخ ایران بعد از اسلام، هیچ گاه زن رسماً در امور سیاسی دخالت نداشته است، مگر در موارد استثنایی. در لابلای قرون متمادی این تاریخ تنها به یک عصر استثنایی از لحاظ اهمیت و قدرت زن بر می خوریم و آن دوران مغول است که می توان آن را تا حدودی عصر برابری زن با مرد خواند؛ جریانی که با مغول به ایران آمد و با مغول از ایران رخت بربست. هیچ گاه زن در این سرزمین تا حد این دوره، توانایی و قدرت و احترام نداشته و در کار حکومت دخیل و سهیم نبوده است. قبایل ترک مانند مغول ها برای زن اهمیت فراوان و احترامی فوق العاده قائل بودند و زن و مرد تقریباً از حقوق مادی و معنوی مساوی برخوردار بودند. زنان ثروت خاص خویش داشته اند، به مقاماتی نائل می شدند و در مواقع لزوم زمام امور قبیله و یا ایل در دست می گرفتند. در لابلای سنت های قبیله ای که با خود به ارمغان آوردند، یکی هم احترام و اهمیت به مقام زن بود».
https://www.group-telegram.com/khoraniheibat
👍1👎1
Forwarded from هیبت رستمی
کُهنه سرباز (بخش یک)
آخر وقتی در از پاشنه خراب است، رنگ آمیزی آن چه فایده ای دارد؟
رفیق؛ در محیط خدمتی ارتش شاهنشاهی، مفهوم جنگ دو چیز است: «درجه» و «فصول».
کتاب کهنه سرباز خاطرات سیاسی و نظامی سرهنگ ستاد هوایی غلامرضا مصور رحمانی است؛ بازگویی خاطرات او از دوران خدمت در ارتش رضاشاه و پس از آن، مباحثی دربارۀ کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و به قدرت رسیدن رضاخان. غلام رضا مصور رحمانی در سال 1291شمسی به دنیا می آید، در پایان تحصیلات دبیرستان وارد دانشکدۀ افسری می گردد و پس از گذراندن دورۀ افسری در رشتۀ توپخانه وارد نیروی هوایی می شود. از فارغ التحصیلان مدرسۀ پشتیبانی هوایی در آلمان است. اولین افسریست که دورۀ عالی مدرسۀ ناوبری هوایی را در فرانسه می گذراند. او را یکی از پایه گذاران نیروی هوایی نوین ایران می دانند. به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط کامل دارد و مقام استاد دانشگاه جنگ را عهده دار بوده.
مصور رحمانی در اوایل زمستان 1324در دایرۀ عشایری رکن دوم ستاد به خدمت مشغول است. گزارشی از لشکر کرمان به دستش می رسد که در آن فرماندۀ لشکر تقاضای اعزام یک هواپیما برای همکاری در عملیات نظامی علیه «مرادعلی مراد» می کند. ایشان در معیت سه نفر دیگر برای بازرسی وضع کرمان و بلوچستان و مکران در روز سوم دی ماه 1324حرکت می کنند. در ضمن بررسی با پاسخ های ضد و نقیض و گمراه کنندۀ فرماندۀ اردوی اعزامی - سرهنگ حاتمی - در کرمان مواجه می شوند؛ فرماندۀ هنگ پیاده که از جیرۀ سربازان سوء استفاده می کند و خوار و بار آن ها را در بازار می فروشد. برای روشن شدن حقیقت به بازرسی محلی روی می آورند. در برگشت از جیرفت و بندرعباس شب مهمان نصیری هستند (کسی که بعداً به ریاست ساواک می رسد). از او می خواهند دربارۀ تناقضاتِ بین مشهودات و محتویات پرونده اظهار نظر نماید. نصیری با صراحت تمام موضوع را توضیح داد. گفتم: تو این مطالب را می دانی و گزارش نکردی؟ گفت: برعکس گزارش محرمانۀ مفصلی به فرمانده لشکر دادم که رونوشتنش حاضر است. گزارش را که خواندم، مضمونش همان بود که صحبت کرد.
مصور رحمانی در بخش ششم کتاب می نویسد: مسافرت این دوره، ماهیت بسیاری از دروغ ها را برای همۀ ما فاش کرد: یاغیِ دروغی، اردوکشی دروغی، زد و خورد دروغی، فتح دروغی، جمّاز دروغی و افراد دروغی به عنوان گردان جمازسوار. احتیاج داشتم با کسی درد دل کنم؛ دوست یک رنگی که بتوانم بدون لکنت با او سخن می گویم. این شخص سرهنگ الیکایی است، معاون لشکر که در دانشگاه جنگ با هم هم دوره بوده اند؛ مردی صدیق، یک دنده، کم حرف، رفیق باز و در عین حال بسیار بدبین و گوشه گیر. هر دو نیز اهل مازندران اند. مصور رحمانی در ادامه می آورد: مشاهدات خود را از مأموریت به کرمان با او در میان گذاشتم. حرفم را قطع کرد و گفت: سیرجان، دُرآگاه، نیریز... با خنده های مقطع و سخریه آمیز گفت: رفتی بازدید و حالا با یک سلسله کشفیات و یک مشت نظریات اصلاحی آمدی مرا متعجب کنی و از رفیقت کمک بگیری. گفتم همین است که گفتی. گفت: اشتباه کردی من در این مسیر نیستم. از نیت اصلاحاتی که هدف گفتگو باشد، بیزارم.
گفتم از اصلاحات بیزاری؟ گفت: این اصلاحاتِ شما ملت و من را به هیچ «مکه ای» نمی رساند. آخر وقتی در از پاشنه خراب است، رنگ آمیزی آن چه فایده ای دارد؟ تمام نظریات اصلاحی که تا به حال در ارتش دیده ام، یک صفت مشترک داشته اند: «حقارت». تو چطور متوجه نیستی که ما با به کاربردن اصلاحات «حقیر» به هیچ هدف معقولی نمی رسیم؟ نظریات اصلاحی موقعی ارزش دارند که اصولی باشند، یعنی روی چهارچوب اساسی به کار بیفتند و وقتی چهارجوب و مبنا خراب باشد، اصلاحات روی آن چه نتیجه ای به وجود می آورد؟ این اصلاحات حقیر اگر با نظر دقیق نگاه کنی، سال هاست همۀ ما را مثل چرخ عصار دور خودمان گردانده، بدون این که یک قدم به جلو رانده باشد. تمام شما اصلاح طلبان در «سطح حقارت» عمل می کنید. گفتم: اقرار می کنم آن چه قبلاَ گفتی، کسی حرفت را نمی فهمید. گفت: حالا بگو. گفتم : میل دارم بدانم این مسخره بازی اردوکشی به سیرجان و دُرآگاه برای چه بود؟ گفت: درجه و فصول. بی اختیار گفتم: درجه و فصول؟ از قیافۀ متعجب و استفهام آمیز من خنده اش گرفت و گفت: مثل بچه مکتبی نگاه می کنی! رفیق؛ در محیط خدمتی ارتش شاهنشاهی، مفهوم جنگ دو چیز است: «درجه» و «فصول»...
https://www.group-telegram.com/khoraniheibat
Forwarded from هیبت رستمی
شما رستم های زمان حال هستید
بنی صدر خطاب به خلبانان: شما رستم های زمان حال هستید. ایران را نجات بدهید.
رستم قهرمان آرمانیِ و پُرآوازۀ ما ایرانیانست. رستم همیشه و همه جا سر به تندرهای سهمگین می ساید، هفت خوان های خوف و خطر را از سر می گذراند و با رخش رخشان از مرزهای ایران دفاع می کند. رستم در نبردِ با بیگانگان شکست نمی خورد. او مدافع است، سهراب نادانسته و با نقشۀ افراسیاب به ایران لشکر می کَشد. می کوشد تا خود را به پدر بشناساند، اما رستم امتناع می نماید و او را به عنوان فرزند نمی پذیرد، چون سهراب جامۀ دشمن پوشیده و از منظر رستم او یک «خائن» است. رستم در مقامِ مدافع ایران و در نبردی سخت، پهلوی سهراب را با تیغ تیز می شکافد، ولی در مقام پدر برای او ماتم می گیرد. هیچ نیروی بیرونی نمی تواند از پسِ رستم برآید. شکست رستم، درونی و داخلی است و مرگ رستم توسط برادر - تو بخوان نابرادر - این اندیشۀ را برجسته می کند که «شکست، خاستگاهِ درونی دارد، نه بیرونی». به عبارتی، پیروزیِ و توفیقِ غیر، بر بستر انشقاق و شکافِ درون رقم می خورد.
محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار نامدار مصری در کتاب «ایران: روایتی که ناگفته ماند» می نویسد: «بر اساس حادثه ای که بنی صدر برایم نقل کرد، اغلب تصفیه شدگان کنونی نیروهای مسلح، خود را با اوضاع جدید وفق داده اند. در پاییز 1980، چند هفته پس از شروع جنگ لحظه ای فرا رسید که سقوط شهر دزفول، یعنی کلید دفاع ایران، اجتناب ناپذیر به نظر می رسید. بنی صدر به عنوان فرماندۀ کل قوای نیروهای مسلح ارتش به دزفول پرواز کرد و در آن جا به او اطلاع دادند که تنها 6 تانک و یک توپخانه در اختیار دارند. او احساس می کرد که شکست یا بردگی حتمی است، مگر در صورتی که نیروی هوایی به نحو مؤثر دست به مداخله بزند. اغلب خلبانان نیروی هوایی به دلیل سوءِ ظنی که نسبت به وفاداریشان به شاه وجود داشت، زندانی شده بودند. اما بنی صدر آن ها را که آزاد شده بودند به یک جلسه فراخواند و از آن ها پرسید: آقایان می دانید اکنون شما چه کسانی هستید؟ آن ها منظورش را از او جویا شدند. بنی صدر پاسخ داد: شما نبردی را که در گذشته ایرانیان با تورانی ها داشتند، به خاطر می آورید؟ آن موقع اوضاع ناامید کننده بود و حالا هم ناامید کننده است. در آن موقع «رستم ایران را نجات داد». اکنون شما هستید که باید نجاتش بدهید. «شما رستم های زمان حال هستید». حسنین هیکل می گوید: بسیار مهم است که در این بحران برای برانگیختن وفاداری خلبانان از قهرمانان افسانه ای ایرانِ قبل از اسلام استفاده می کند. راه حل او موفقیت آمیز بود و ایرانیان نبردِ دزفول را بردند.
https://www.group-telegram.com/khoraniheibat
Forwarded from هیبت رستمی
جنون فردپرستی
تاریخ پس از مشروطه، ترویج روح فردپرستی و بی اعتقاد کردن افراد به ملت خود است.
جنون فردپرستی همچون هیولا راه را بر نوشتن تاریخ مردم/ ملت می بندد و همۀ افتخارات را به پای پادشاهان و بیضۀ مقدس می نویسد؛ مرض مزمنی که مردم را طفیلی و هیچ کاره می انگارد. در این تاریخ طولانی، مردم جایگاه و رسمیتی ندارند. صفحات تاریخ ایران از ذکر نام «مردم» اکراه دارد و چون هاله ای بر گردِ سرِ «فرد» طواف می کند و چون جن از حضور مردم و نام مردم گریزانست. مادامی که جنونِ فردپرستی سر به آسمان نیلگون می ساید، حضور مردم ناممکن می شود و مردم جز کرنش و سجده وظیفۀ دیگری ندارند!
دکتر حسین فاطمی در رأس یک هیئت 5 نفره در هفتم اردیبهشت 1332 به عنوان شرکت در جشن تاجگذاری شاه فیصل به عراق عزیمت می کند. مردم عراق از او استقبال چشمگیری می کنند. به گفتۀ غلام رضا مصور رحمانی، آن چه مردم عراق را در استقبال و تجلیل از دکتر فاطمی ترغیب می کرد. احترام آن ها به نهضت ملی ایران و شخص دکتر مصدق و دکتر فاطمی و نفرت و انزجار آن ها از ترکیب و اجزاء مشتکلۀ حکومت خودشان بود.
مصور رحمانی می نویسد: پس از خاتمۀ مهمانی سفارت به اتفاق آقای میکده و دکتر جهانلو - که از ایرانیان مقیم بغداد بود - برای صرف چای به منزل رفتیم. آقای میکده که تحت تأثیر مشاهدات خود از «طاق کسری» قرار گرفته بود، گفت: طاق کسری با ابهت گیرندۀ خود، سند زنده ای از عظمت حکومت ساسانی و افتخارات تاریخ ایران در زمان سلاطین آن سلسله است. دکتر جهانلو، مطالعات دقیق و فلسفی در تاریخ ایران داشت و معتقد بود، تاریخ ایران به صورتی که در مدارس جدید بعد از مشروطه تدوین و تدریس می شود، به دست خارجی ها نوشته شده و هدف آن ترویج روح فردپرستی و بی اعتقاد کردن افراد به ملت خود است. او معمولاً در مقابل اظهارات تعصب آمیز اشخاصی که به قول او سعی می کردند «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» را به گناه بکشند تا لکه ای بر دامن کبریایی فلان شاه نیفتد، سکوت می کرد و این درجه «فردپرستی» را نوعی جنون می دانست که فقط از راه فرهنگ انقلابی ممکن بود، معالجه گردد. دکتر جهانلو تاریخ ساسانی و هخامنشی را سال های متمادی از روی مدارک اصیل عربی و فارسی و اروپایی به دقت مطالعه کرده بود و در آن اجتهاد داشت در مقابل اظهار او گفت: طاق کسری در عین حال سند زنده ایست از کِبر توأم با بی لیاقتی همان سلسله.
میکده گفت: آیا عظمت بنایی که پس از 15 قرن تحمل باد و باران و زلزله و ویرانی عمدی هنوز پابرجاست و هر کس از دیدنش ناچار به تحسین می شود، می توان انکار کرد؟ دکتر جهانلو گفت: البته خیر. چطور می توان بنا را انکار کرد، اما در عین حال عظمت بنا را نمی توان دلیلی بر عظمت سلاطین ساسانی دانست. این بنا سندی از عظمت ملت ایران که به وجود آورندۀ واقعی آن بوده و در عین حال، دلیل زنده ایست از بی لیاقتی سلاطین ساسانی که قادر به حفظ ودیعه ای - که ملت به آن ها سپرده بود - نبودند.
https://www.group-telegram.com/khoraniheibat